۱۳۸۷ آذر ۱۷, یکشنبه

نامه رهبران نهضت دموکراتیک آذربایجان به رهبران شوروی

نامه رهبران نهضت دموکراتیک آذربایجان به رهبران شوروی


(17 آذر 1325)


از طریق آقای کراسنیخ سرکنسول اتحاد شوروی در تبریز به دولت شوروی...



شما خود بسیار خوب می دانید که پس از بازگشت نمایندگان ما از تهران(1) ، مطبوعات دست راستی و ارتجاعی آنجا، برای نابودی آزادی و مجموعه دستاوردهای نهضت دموکراتیک ما، با لحنی بسیار جدی و پر حرارت ضرورت حمله نظامی به آذربایجان را تبلیغ می کردند. قوام السلطنه نیز که قبلا از اعزام نیرو برای تامین آزادی انتخابات سخن می گفت، در تلگرافات و بیانیه های خود علنا و رسما اعلام کرد که برای خاتمه دادن به نهضت و نابودی سران آن به آذربایجان حمله خواهد کرد. سرانجام این مسئله در حرف و نوشته محدود نماند و ساعت هفت قبل از ظهر روز سیزدهم همین ماه [آذر]، نیروهای مسلح اعزامی او ، در منطقه رجعین 12 ساعت تمام پستهای فدایی مارا زیر آتش تفنگ، مسلسل، توپ و تانک گرفتند و کوشیدند وارد اراضی ما شوند. گذشته از این، برخلاف موافقتنامه امضا شده، نیروی مسلح به زنجان اعزام نموده و برخلاف نامه رسمی معاونش مظفر فیروز، فئودال مشهور ذولفقاری(2) و دیگران را نه تنها از زنجان دور نکرده، حتی به او درجه سرهنگی داده ، مسلح نموده به مقابله با ما فرستاده است.
اینها همه نشان می دهند که قوام ـ هنوز مرکب امضایش پای موافقتنامه با ما و زیر نامه هایش به دکتر جاوید ـ استاندار آذربایجان ـ خشک نشده ـ با بیشرمی آنها را نقض کرده و نیت پلید خود را علنی ساخته است. روشن است که او در اندیشه اجرای تعهدات رسمی ای که در باره حل مسالمت آمیز مسئله آذربایجان به نمایندگان شوروی ـ که خود آنها را واسطه سازش با ما قرار داده ـ نیست. در چنین حالتی تنها یک راه در برابر خلق آذربایجان باقی می ماند و آن راه، دفاع از آزادی با نیروی سلاح خود و قهرمانی جوانان خویش است.
خلق ما به خوبی دریافته است که ضامن آزادی او، نه توافق ها، نوشته ها، موافقتنامه ها و تلگرافها، بلکه فقط نیروی بازو و قدرت سرنیزه اش خواهد بود. خلق ما نمی تواند قشون و قوای مسلحی را ـ که بدنبال نامه های مسالمت جویانه قوام به دکتر [« جاوید »] به آذربایجان فرستاده می شوند ـ نبیند. قوام قادر است این کار را هر دقیقه که بخواهد انجام دهد و هیچ سند و موافقتنامه ای نمی تواند از این حرکت خائنانه او جلوگیری کند.
ما هشت ماه تمام است که برخلاف احساسات مردم ما، بر خلاف آرزوها و تمایلات اعضا و فعالان فرقه مان؛ بخاطر پیشرفت امور و حل مسالمت آمیز اختلافات؛ با در نظرداشت سیاست جهانی دوست بزرگمان اتحاد شوروی و با توجه به میانجیگری دولت شوروی، کوشیده ایم سیمای قوام را دموکراتیک و مترقی جلوه دهیم و حتی در مواقعی برخلاف فکر و اعتقاد خویش از او تعریف و تمجید نیز نموده ایم. هدف این بوده است که کار از جانب ما مختل نشود. حتی زمانی که فدائیان ما امکان تسخیر قزوین، رشت و تهران را نیز داشتند، ما از نفوذ و احترام خویش استفاده کرده و جلوی آنها را گرفته ایم تا بهانه بدست او نیفتد. این گذشتهای ما را جهانیان می دانند و شما بهتر از همه می دانید.
ما در اجرای این موافقتنامه، حکومت ملی خود را ملغی کردیم، مجلس ملی مان را به انجمن ایالتی تبدیل نمودیم، دسته جات فدائی را به سازمان نگهبان مبدل ساختیم؛ آماده سپردن اختیار و فرماندهی قشون ملی مان به آنان شدیم و شروع به تحویل همه عایدات خود به خزانه آنها یعنی بانک ملی کردیم.(3) اینهمه به این خاطر بود که دستاویزی به دست آنها داده نشود. قوام با مشاهده این کوتاه آمدنهای ما هر روز بر خواستهای خود افزود و سر انجام کار را به آنجا رسانیده است که می خواهد با یک حمله، بیکباره به آزادی خاتمه دهد. او مسئله نفت را با این قصد پیش کشیده است که خروج ارتش سرخ را از ایران تامین کند و نهضت ملی آذربایجان را در هم بکوبد. تردیدی نیست که او این کارها را با دستورات انگلیس و امریکا ـ که به ثروت ایران چشم دوخته اند ـ انجام می دهد. او خیال می کند که قادر خواهد بود همواره کار خود را با فریب و دروغ از پیش ببرد. او فکر می کند همانطور که آذربایجانیها را فریفت، می تواند دولت شوروی را نیز اغفال کند و مسئله نفت را نیز با نیرنگهای گوناگون خاتمه دهد. ما آذربایجانی ها بسیار خوب می دانیم که انگلیسی ها و امریکایی ها می کوشند مسئله نفت را بهر قیمتی بسود خود حل کنند. و قوام نوکر آنهاست. اولا همانگونه که می بینید او حاضر نیست حتی یک نفر آزادیخواه به مجلس راه پیدا کند. این خود اقدامی مستقیم علیه کشور شوراهاست. مجلسی که از مرتجعین تشکیل شود قطعا راضی به داده شدن نفت به کشور شوروی نخواهد بود. قوام نیز یا به بهانه [مخالفت] مجلس، قول خود را زیر پا خواهد نهاد و یا با استعفا گریبان خود را رها خواهد کرد. حکومت شوروی نیز نخواهد توانست از وعده های قوام بعنوان یک سند و یک مدرک رسمی استفاده کند. چنین حوادثی در تاریخ ایران زیاد اتفاق افتاده است. پس از جنگ جهانی اول وثوق الدوله برادر قوام السلطنه قراردادی با انگلیسی ها بست. پس از آنکه این قرارداد از طرف شاه و مجلس رد شد، آنها [حتی] نتوانستند پولی را که به وزرای دولت ـ مثلا نصرت الدوله پدر مظفر فیروزـ داده بودند، پس بگیرند. بنابرین مسئله نفت مسئله بسیار نسیه ای است که دولت شوروی بدون داشتن طرفدارانی در مجلس و جامعه موفق به دستیابی به آن نخواهد شد.« حسن نیت» قوام السلطنه نیز نمی تواند تضمین محکمی بحساب آید. زیرا او در مسئله آذربایجان نشان داد که حسن نیت چیست.
مسئله نفت هنگامی می تواند بسود اتحاد شوروی حل شود که نیروهای اجتماعی پشت آن باشند. همین نیروها اکنون در نقاط دیگر ایران بشکل فوق العاده ای در حال سرکوب شدن و از بین رفتن اند. ولی [هنوز] کاملا از بین نرفته اند. نیروی ما در آذربایجان، نیروی مهمی است. ما دارای امکانات جدی برای وارد آوردن فشار به حکومت تهران هستیم. این امکانات ما می تواند نیروهای آزادیخواه و دموکراتیک دیگر نقاط ایران را تقویت کند. متاسفانه اگر کار به این منوال پیش رود، نیروی ما نیز بسرعت از دست خواهد رفت. آن هنگام قوام و دیگر مرتجعین هر چه را که بخواهند ـ بی آنکه مانعی بر سر راه باشد ـ انجام خواهند داد. در کل باید اعتراف کرد که در سیاست، حساب باز کردن روی حسن نیت قوام و یا یک کارمند دیگر دولتی کاری [«بیهوده»] است. طرفدار جدی سیاست شوروی، بخش مترقی و آزادیخواه خلق است و همین نیرو است که باید تقویت و حمایت شود. بهمین خاطر است که باید نهضت آذربایجان را حفظ کرد و از آن مراقبت نمود.
این نکته را نیز باید در نظر داشت که در ایران، کشورهای خارجی [« دخیل در »] سیاست، هرگز نفوذ و نیروی خود را از دست نداده اند. بویژه انگلیسی ها با نیرومند نگهداشتن [«طرفدار»] های خویش، اعتماد آنها را جلب کرده و در موقع لزوم استفاده کرده اند. مثلا حادثه قشقای را در نظر بگیریم. شما خوب می دانید که در آنجا چندین بار شورشهای بزرگی علیه دولت بپا شد. با اینهمه انگلیسی ها تا امروز امکان ضبط حتی یک قبضه تفنگ از آنها را [به دولت ایران] نداده اند. آنجا و یا بختیاری [ها] و دیگر طوایف جنوب همچنان در حکم دژهای انگلیسی ها هستند. آنها [یعنی انگلیس ها] نیز روز بروز بر این نیروها می افزایند.
شما خود خوب می دانید که توده را همیشه نمیتوان بپا خیزاند. و [نهضت] را همیشه نمیتوان بوجود آورد. زمینه برای نهضت عظیم توده ای همه وقت فراهم نمی گردد. در نتیجه علتهای بسیار و فداکاریهای عظیم، یک نیروهای ترقیخواه اجتماعی در ایران و یک نهضت بزرگ در آذربایجان شکل گرفته است. این نهضت حامی مستقیم دولت شوروی و پشتیبان سیاست شوروی در ایران است. این نیرو سلاح برنده ای برای سیاست شوروی است که از طریق آن اتحاد شوروی نیز مانند خلقهای ایران قادر به انجام کارهای بزرگ خواهند گشت. این نیرو نیرویی است که آماده فداکاریهای عظیم در راه منافع عمومی [مردم و جامعه] است و اگر از دست داده شود، به این زودی قدرت جدیدی نخواهد توانست بوجود آید.
ما نمی دانیم که چرا خلقهای ستمدیده یونان و اندونزی و یا نقاط دیگر می توانند مسلحانه در راه آزادی خویش مبارزه کنند، ولی ما باید با دست خود، خود را تسلیم جلادان کنیم. این نه فقط حرف ما، بلکه گفته آشکار مردم ما و اعضای برجسته فرقه ماست. فرقه ما و خلق ما بما می گویند که با اینهمه دلایل و مدارکی که در در دست داریم، دیگر نمی توانیم حرف و نوشته را باور کنیم و به قوام السلطنه و دیگران اعتماد نماییم. قوام می رود و دیگری بجای او می آید. اگر ما با نیروی مسلح خود ارتجاع را در هم نکوبیم، سیاست هرگز به سود ما نخواهد چرخید. هیچ تضمینی برای ما وجود ندارد و ما نمی توانیم خود را گول بزنیم. امکان امروزی را نباید از دست داد. ما اگر چنین کنیم تاریخ همواره ما را مذمت خواهد کرد. در جهان هیچ ملتی خود بدست خویش قدرت خود را نابود نکرده است. ما نیز نباید چنین کنیم.
حمله خائنانه نیروی اعزامی قوام به ما، هیجان شدیدی در میان مردم ما بوجود آورده است.مردم گروه گروه به فرقه مراجعه می کنند و برای دفاع از آزادی سلاح می خواهند. این نیز بیانگر جدی روحیه مردم ماست. روحیه چند فئودال و یا چند عنصر ارتجاعی دیگر مانند امیرنصرت اسکندری، جمال امامی، سرلشکر مقدم و ذوالفقاریها ، نمی تواند بیانگر روحیه خلق باشد. روحیه آنها ـ که آقایی و زمینهایشان را از دست داده اند ـ روشن است که چگونه می تواند باشد. ولی توده های شهری و روستایی که آزادی و زمین بدست آورده اند، آماده هرگونه فداکاری در راه دست آوردهایشان هستند. اگر ما امروز امکان دهیم که آزادی آنان از بین برود، دیگر بپا خیزاندن آنان ممکن نخواهد گشت. آنها دیگر به کسی اعتماد نخواهند کرد. توده نه فقط از ما، بلکه از همه نیروهایی که با شعار آزادی بمیدان می آیند نا امید و مایوس خواهد گشت. نیرو و قدرت ما نیز در گرو اعتماد و ایمان مردم به ماست.
خلق آذربايجان،‏‏ رهبر آن فرقه دموكرات و سران فرقه دو انتظار از دولت شوروي دارند:
اولا مادام كه مرزهايمان باز هستند و قدرت ملي مان پابرجاست مقدار كمي به ما سلاح داده شود. زيرا اگر كار به اين روال پيش رود، اين كار ديگر ممكن نخواهد شد. ما براحتي قادريم اين سلاحها را چنان مخفيانه بدست قواي ملي برسانيم كه نيروي مخالف از آن مطلع نشود. پس از شروع و شدت درگيري انجام اين كار بسيار سخت خواهد بود. ما سلاح زيادي نمي خواهيم. منظور ما اندك مقداري است تا فدائيان ناگزير نشوند با دست خالي جلوي دشمن بروند.
ثانيا حالا كه قوام جنگ را شروع كرده و به ريختن خون برادران ما پرداخته است، اجازه داده شود ما نيز از هر سو او را در تنگنا قرار دهيم ، تا از اين طريق امكان قيام آزاديخواهان همه جاي ايران را فراهم كرده، نهضت بزرگي در سراسر ايران آغاز نماييم و با سرنگون ساختن حكومت ارتجاعي تهران، حكومتي دموكراتيك بجاي آن مستقر سازيم.
اگر اين كار به صلاح نيست، بگذارید از تهران كاملا قطع رابطه كنيم و حكومت ملي خويش را بوجود آوريم.( [مردم ما] به راه حل اخیر بيشتر تمايل دارد.). سياست شوروي هر كدام از اين دو راه را كه انتخاب كند، ما مي توانيم آنرا شرافتمندانه اجرا كنيم و موفق گرديم.
قوام قبل از آنكه فرماندهي نيروهاي مسلح ما را در اختيار بگيرد، سيماي حقيقي خود را نشان داد. اين ، خوشحال كننده است. او اگر اين كار را بعد [ از در دست گرفتن فرماندهی نیروهای مسلح ما] انجام مي داد، ما را يكسره نابود مي كرد. مردم آذربايجان از حمله امروز او احساس خوشبختي مي كند. او مي توانست اينكار را زماني انجام دهد كه ما فاقد توان دفاعي باشيم. حال آنكه امروز اين امكان دفاعي وجود دارد. اگر از اين توان درست استفاده شود ما قادريم به خواسته هايمان دست يابيم. نه، اگر اندكي تاخير شود و يا ترديد بخود راه دهيم، اين امكان از بين خواهد رفت. چنانكه در بالا گفتيم مردم مي ترسند، مايوس مي شوند و ارتجاع قواي آزادي را منهدم و نابود مي سازد. اين نيز به معني از دست رفتن نفوذ و قدرتي است كه اتحاد شوروي در نتيجه سالهاي طولاني كوشش و زحمت بدست آورده است. در نتيجه ايران بالكل به آغوش انگليس و امريكا مي افتد، دسپوتيسمي شديدتر از دوره رضاخان در ايران پيش مي آيد و سياست شوروي بهيچ عنوان امكان حركت نمي يابد. در چنين دوره و در چنين شرايطي سخن گفتن از نفت در ايران ........ می شود و دولت شوروي در [موضوع] نفت كاملا می بازد. در اين هيچ ترديدي نيست.
شكست سياست شوروي در مسئله نفت در ايران ، به معني شكست سياست ترقيخواهانه در ايران است. اين شكست ضربه بزرگي به جنبشهاي دموكراتيك در خاور زمين خواهد زد. زيرا همانگونه كه جنبش آذربايجان تاثير عظيم و مثبتي بر جاي نهاده است، شكست آن نيز تاثير منفي عظيمي برجاي خواهد نهاد.
ما باز هم تكرار مي كنيم: كار از آن گذشته است كه با مذاكرات و توافق ها حل شود. هر اندازه كه دولت شوروي براي صلح و مسالمت تلاش مي كند، دولتهاي انگليس و امريكا ، دولت ايران را صد چندان به جنگ و خونريزي تحريك مي كنند و امكانات اين جنگ و خونريزي را فراهم مي نمايند. دريافت مبالغي كلان از امريكا توسط قوام يك افسانه نيست. سيل اسلحه از انگلستان و ساير كشورهاي ارتجاعي بسوي ايران سرازير شده است. سلاحهایی كه از ....... توسط واگونها بارگیری شده اند، مستقيما در زنجان تخليه مي شوند و عليه ما مورد استفاده قرار مي گيرند. ما از دولت شوروي كمك زيادي نمي خواهيم. ما مي گوييم بهانه به دست سياست خائنانه ضد شوروي داده نشود، حتي دولت شوروی مي تواند چنین وانمود کند که دیگر بما علاقمند نيز نیست. اما حالا كه دولت تهران نمي خواهد با میانجیگری دولت شوروي مسئله با مسالمت حل شود، [ما میخواهیم] دولت شوروي هم بما امكان دهد كه ما نيز با دولت تهران با همان روشي كه او در پيش گرفته است، رفتار كنيم.
حال كه قوام، انگليسي ها و امريكا ييها مي گويند مسئله آذربايجان مسئله اي داخلي است، ما اينرا بفال نيك مي گيريم و ما نيز مي گوييم چنين است. بگذار هنگامي كه به آذربايجان حمله مي كنند، فدائيان آذربايجان سر آنها را به سنگ بكوبند. ما نيز مي گوييم مسئله آذربايجان مسئله اي داخلي است. ما اين مسئله داخلي را خودمان حل مي كنيم. كسي حق ندارد در شوراي امنيت و يا در يك كشور خارجي عليه اتحاد شوروي هياهو بپا كند.
چنانكه در بالا گفتيم اگر كمك اتحاد شوروي مخفيانه انجام گيرد، انگاه در صورت مراجعه دولت ايران به شوراي امنيت، سندي در دست نخواهد داشت.
در خاتمه بار ديگر تكرار مي كنيم. ديگر توافقات و مذاكرات سودي نخواهند بخشيد. چشم امید همه خلق ، فرقه و رهبران آن به [یاری کشور شماست] و نجات را در [کمک آن] مي بينند. آنچه شما بايد بكنيد تنها دادن مقدار كمي سلاح [ به ماست].
اكنون دهها هزار دهقان فقط سلاح ميخواهند. اگر شما اين كمك را بما بكنيد هم آزادي مردم ايران و هم سياست شوروي از خطر خواهد رست. وگرنه خطر بسيار نزديك و بسيار عظيم است.
مجددا تاكيد مي كنيم. امكان دارد قوام حمله را براي مدت كوتاهي متوقف سازد، نبايد فريب اين كار را خورد. اينكار مانووري بيش نخواهد بود. ما ذره اي ترديد نداريم كه او خود را قاطعانه براي نابودي نهضت آذربايجان آماده مي كند و [بنابرین] راه ديگري براي ما نمانده است.
خطر بلاتكليفي و وضعيت مبهم بيشتر از حمله است. اين وضع ما را به تدريج خواهد فرسود، [تضعیف] خواهد نمود و نابود خواهد كرد.
بي صبرانه در انتظار كمك مختصر شما هستيم.
با احترام صميمانه پيشه وري پادگان شبستري دكتر جاويد غلام دانشيان
_____________________________________
توضیحات مترجم:
1- - هیئت نمایندگی آذربایجان به سرپرستی پیشه وری روز هشتم اردیبهشت 1325 برای مذاکره با دولت از تبریز عازم تهران شد و با استقبال عظیم کارگران و آزادیخواهان تهران وارد پایتخت شد. مذاکرات شکست خورد و هیئت به تبریز بازگشت. س.م
2- - منظور سلطان محمود خان ذوالفقاری زمیندار خونخوار زنجان و بزرگترین برادر ذوالفقاری هاست. اینان که نسل در نسل حکومت یا نیابت حکومت زنجان را داشتند، بدشمنی با آزادیخواهان شهره بودند. سرکوب مشروطه خواهان زنجان، همکاری در سرکوب جنگل، نهضت آذربایجان و نهضت ملی برهبری مصدق صفحاتی از کارنامه این خاندان آزادی کش است. در خاطرات جهانشاهلو به اقدامات آنان علیه دهقانان و نهضت اشاره شده است. ذولفقاری ها دارای ارتشی خصوصی بودند که قبل از نهضت آذربایجان در سرکوب دهقانان شهرتی بهم زده بود و در کشتار سال 25 در آذربایجان در کنار ارتش و گاهی پیشاپیش آنان بود. س. م
3- اشاره ایست به مفاد موافقتنامه آذربایجان با تهران. علاقمندان می توانند بذتی اطلاع بیشتر درباره مواد موافقتنامه به «پذشته چراغ راه آینده است» پژوهش جامی . چاپ دوم. تهران. صص 394- 400 مراجعه کنن

هیچ نظری موجود نیست: