آزاد تبریز- “رحمتلیک موهندیس امانی نین دوستاقدان بوراخیلماسیندان ۳-۴ گون کئچیردی کی دوستلارلا بیرلیکده اونون گوروشونه گئتمیشدیک اوندا بو مقاله و یازیسین منه وئردی تا درگیده یایام بیر نئچه گون بوندان اونجه بو یازینین تیترین دوستلارین بیری خاطیره سینده گتیرمیشدی بونا سبب مهندیسین خاطیره سین عزیزله مک اوچون او دوستلار کی بویازینی اوخوماییب بیر داها اوخوسونلار. روحو شاد یولو داواملی اولسون .”
نگارش مقالة حاضر مقوله ای پیرامون حرکت ملی اعم از اتفاقات گذشته ، بینشها و عملکردهای امروزی و بالاخره آلترناتیوهای فردا را مورد بحث قرار خواهد داد و امید آنکه برای علاقمندان موضوعات مربوطه مفید واقع شود .
بحث فوق بصورت کلی و تلفیقی ، گذشته حرکت ملی را صرف نظر از مدت زمان آن و در دید کلان با عنوان تاریخ و نتایج حاصله اعم از مثبت و منفی ؛ عصر حاضر حرکت ملی را در محدوده بینشها و عملکردها بر اساس تجربیات حاصله از تاریخ و انتخاب روش و ایدئولوژی و گزینش براساس تجزیه و تحلیل از موقعیت ها و استراتژیهای کنونی و همسو با روز جهانی و در نهایت بررسی آلترناتیوهای موجود و بررسی گزینش هر کدام جهت راندمان مورد قبول با حداقل هزینه را مد نظر دارد .
آنچه به عنوان نتایج مثبت و منفی از تاریخ مورد بحث است بصورت پراکنده در متن مقاله آورده شده و بیشتر سعی شده از منظر مدیریت و تصمیمات طیف رونشفکری به آن پرداخته شود . بخش دیگر مقاله ـ با مد نظر گرفتن محوریت حرکت ملی در بعدهای زمانی دیروز ـ امروز ـ فردا ـ که اهم مطالب حاضر را حمل می کند بحث امروز با قالب حرکت بر پایة بینشها و عملکردهاست که به بیانی مکمل و لازم همدیگر بوده و دیگری را توجیه می کند گر چه ممکن است عملکردها نشات گرفته از ائدولوژیک شدن بینشها «باورها وعقاید» باشد و یا حتی عملکردها فرسایش سنتهای عقیده ای ، عدم جایگزینی و حذف آنها را سبب شود که این مبحث نیز جسارت پیشروان برای ترقی و رسیدن به هدف را می رساند و در تاریخ نیز چنین تصمیمات با بزرگنمایی خاصی مطرح شده است به قول کلمن الکنهدانی برای آرزوهای بزرگ به بسیج بزرگ نیاز دارم بخش سوم مقاله و یا به بیان دیگر مبحث سوم بصورت تلفیق با دو بحث ذکر شده به فردا می باشد و در یک کلام می توان آنرا در گفتارهای راهکاری جستجو نمود و فرض نگارنده از نگارش این مطلب ترویج چنین موضوعاتی جهت مفید واقع شدن برای نسل جوان علاقمند به مبحث موضوعات سیاسی ، می باشد .
آنچه پیداست سیاست کلان هر حرکت و نیز عملکردهای متولیان آن بر پایه و دیدگاه و ایدئولوژی خاص می باشد و اگر نوع تبعیت از نسخ یا احیای سنت و با تولد بینش ویژه و تلفیقی از دو روش قبلی خواهد بود .بررسی روشهای ذکر شده هر چند کوتاه لازم به نظر می رسد لذا در چند جمله بصورت کلی مطرح می گردد.
نسخ سنت :
با چشم پوشی از سنت به عنوان پایه های تمدن نوین غیر ممکن است زیرا مباهات به شالوده و پایه های تاریخ تمدن کاملا از بین بردن آن است و چه بسا جوامعی که در مقطعی از زمان به این روش دست زده اند سبب تخریب پاره ای از ارزشهای اجتماعی شده اند که در خود بیگانگی افراد آن جوامع بسیار مؤثر بوده است و برای ترمیم چنین نقصی هزینه های کلانی پرداخت نموده اند .
احیای سنت :
احیای سنت که معنای تام آن دارای نقایصی است که انتخاب این روش را نیز بصورت اخص زیر سؤال می برد زیرا احیای سنت ممکن است به خاطر فرار از شکست و نابسامانی های موجود باشد و پناه بردن به افتخارات گذشته نوعی اعتقاد ارضای کاذب را ایجاد نماید و سبب به انحطاط کشیده شدن جامعه و عقب ماندگی و زوال ملت آن جامعه را رقم بزند .
اما روش ثالثی نیز می توان انتخاب نمود و آن تجدید سنت براساس متدها و استراتژی مقتضی می باشد .
تجدید سنت :
و یا سنتز دو روش قبل یعنی قرابت جدید از سنت دیرین بدین شکل است که سنت ـ پایه های تمدن نو و مقبول امروزی ـ بهسازی شده و خمیر مایة روشهای انتخابی برای توسعه جامعه کنونی میگردد به بیان دیگر پیوند نهال اصلاح شده و مدرن به ساقه مطمئن و مقاوم سنت ؛ باغبان را نایل به مقصد می نماید و مسلما شانس هر کدام از روشهای قبل به سنت تلفیقشان بسیار اندک است و چه بسا موفقیتی حاصل نشود . آنچه تجربه نشان می دهد به کارگیری دانش امروزی و آموخته های متعدد از تاریخ با در نظر گرفتن روند و خواستهای جهانی خمیر و مخمر را در ذهن تداعی می کند که در صورت دوراندیشی و تصمیم گیری عاقلانه رسیدن به هدف را تضمین می کند و چه بسا برآیند محورهای مد نظر به مانند پلی باشد برای عبور از بحرانها و رسیدن بسر منزل مقصود .
البته رفتار و سیاستهای پیشروان حرکت ملی در این موارد قابل انکار نیست زیرا ابتکار رهبران و عدم تأویل روشهای کلیشه ای و به کار گرفته شده بسیار حائز اهمیت است زیرا نوع و علل پیدایش جنبشهای مختلف منجمله حرکتهای ملی در جوامع مختلف متفاوت از دیگری است و حتی در صورت مشابهتهای کلی نیز از نظر زمانی متفاوت می باشند .
لذا صرف نظر از دلایل عدم تقارن ـ یک نوع جنبش در جوامع مختلف ـ فراگیر نبودن جنبشها و مغایرت زمانی آنها ، تأویل فرهنگ و پارامترهای یک جنبش و تزریق آن به جنبشهای مشابه فرا ملیّتی فرهنگها کمکی به پیشرفت حرکت مزبور نخواهد داشت چه بسا انزوای آنرا نیز سبب شود زیرا فرهنگ و میزان ترویج پذیری ملتها در قبال یک موضوع متفاوت بوده و در نتیجه آنچه تعیین کننده و مهم است همانا تدبیر و تأمل رهبران و پیشروان در تنظیم و تدوین و بیان سیاستها و راهکارهای کلان جنبش می باشد چنانکه تاریخ گویای تصمیمات سنجیده و نسنجیده ومتعاقب آن نتایج حاصله برای پیشبرد اهداف حرکت از طرف رهبران و تئوریسینهاست ؛ پس رفتارهای هنجار و تصمیمات اصولی و تجهیز به تجربیات و ابتکار ، حرکت ملی آذربایجان را زنده نگه داشته و روز به روز به آن پر و بال می دهد . زیرا این حرکت در شرایط کنونی با مخالفت و رقابت جدی مواجه نیست و چه بسا روزهای بسیار بحرانی پیشرو داشته باشیم . زیرا تجربه تاریخ نشان می دهد موفقیتهای حرکتهای ملی همیشه با برخوردهای چکشی از طرف حاکمیت ها مواجه بوده است بعنوان مثال مشروطیت با جنبش جنگل و فرقة دموکرات هر سه نوعی استبداد سیتزی و اعتراض به سیاستهای حاکمیت وقت بوده است اما عناصر و دلایل موفقیت نسبی هر کدام متفاوت از دیگری بوده است گرچه بینشهای ساختاری نهضت جنگل بعدها در فرقة دموکرات نمود یافته و تکمیل گردید اما به علت عدم تقارن زمانی و نیز تفاوت عوامل باز دارندگی داخلی و خارجی و حتی متفاوت بودن توافقات داخلی و خارجی در مورد اهداف حرکت و همچنین سطح توقعات رهبران فرقه دموکرات در مقایسه با نهضت جنگل رفتار حاکمیت را رقم می زد بطوریکه تاریخ رفتار وحشیانه و خصمانه ترِ حاکمیت را در برخورد با فرقه دموکرات نسبت به نهضت جنگل بوضوح نشان می دهد که چگونه مردم مظلوم و بی دفاع آذربایجان قتل عام و اموالشان را غارت می کردند .البته شدت عمل چنین برخورد ها دلایل متعددی داشت و پاره ای از آن همانطوریکه ذکر شد نشأت گرفته از سیاستها و توقعات رهبران حرکت بوده است این موضوع نیز با عنوان «سیاستهای رهبران فرقه دموکرات » توسط نگارنده در مقاله ای مجزا مورد بحث قرار گرفته است .مثل کرم ابریشم به دور خود پیله می بندد و مسلما روزی ظهور خواهد نمود پس با بالهای پرواز تئوریهای از بین بردن هرگز به واقعیت نخواهد پیوست همچنان که تئوریهای رضاخان پهلوی نسخه از میان بردن اقوام غیر فارس را پیچیده بودند اما نه تنها موفق به این عمل نژادپرستانه نشدند حتی در اواخر فرصت جبران اشتباهات خود را نیز نیافتند و پرده ای کریه از خود بجای گذاشتند و امروزه عده ای تلاش می کنند صفحه های سنگین تاریخ را بار دیگر غبار روبی نموده و پروژه های شکست خورده اجدادشان را توجیه نمایند و شاید آنرا جبران نمایند غافل از اینکه امروز واقعیت چیز دیگری است و حتی تفکر آن نیز برایشان کابوسی وحشتناک است چه آنکه در آینده ایی نه چندان دور آنرا خواهند دید و به تعبیری سوار بر کشتی شکستهای هستند و روز به روز از ساحل عقل و منطق دور می شود و معنی لغتی بنام طوفان را نمی دانند .
آنکه ناموزد زدرس روزگار هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار
با تأملی در روند جهانی در سالهای اخیر به آسانی می توان فهمید نظریه ساموئل هانتینگتون « برخورد اندیشه ها و ساختارها» فرهنگی است که متغیرهای آن چالش های اخیر کشورهای مختلف اعم از غربی و شرقی تفاوت چندانی نمی کند و با شباهت زیادی جلوه گر شده است . با این تفاوت که زمان به وقوع پیوستن آن در جوامع شرقی با تأخیری به درازای چند دهه بوده است البته در بعضی از کشورها به علت تأخیر زیاد در همسو شدن با روند جهانی نوعی فساد و تباهی را سبب شده است که این مسأله توسط نگارنده در مقاله ای تحت عنوان «فساد و تباهی سیاسی» پیرامون مسایل شوروی سابق و نیز افغانستان مطرح شده است . جان کلام این مقاله بدینصورت است که علت تأخیر یک جامعه در همگونی و همسویی با قوانین و ایجاب های جهانی سبب خواهد شد که نیروهای خارج از فرآیند ، به نسبیت تأثیر و ارزش آن فرآیند در منافع و مصالح منطقه و جهان حساس شده و در نتیجه برای متأثر شدن آن و براساس سیاست های کلان خویش برنامه ریزی خواهند نمود وبه این مورد در طول تاریخ و ائتلافها و جبهه بندیهای مختلف نمود داشته است مثلاً اتحاد دو نیروی مجزا با سلیقه ها و نظرات مختلف برای مقابله و از بین بردن دشمن مشترک و یا منافع مشترک و تقسیم قدرت صورت گرفته است در عصر حاضر مصداق آنرا شاهد هستیم گرچه امروزه این امر منافع یا صلح نامیده میشود.
در هر حال خواست جهانی هر چه باشد به عرف تبدیل می شود و همسویی جوامع مختلف را با آن ضروری می نماید.پس تحلیلهای پیشروان و روشنفکران یک ملت و تصمیم های عاقلانه نه تنها بقای آن ملت را سبب خواهد شد بلکه پیشرفت و استفاده از موقعیت های پیش آمده نیز در گرو تصمیمات اتخاذ شده است گرچه این مسئله فرسایش پاره ای از ارزشهای اجتماعی و حتی قدسی آن ملت را سبب خواهد شد اما قضیه اهم و مهم است و چه بسا برای سود بیشتر در معامله ای اغماض از سودهای کمتر معقول تر باشد به بیان واضح تر انعطاف در سیاست مغایر با حفظ دیانت و ارزش یک ملت نیست زیرا تمایلات تکامل تاریخ با ارزشهای تقدسی منافات ندارد به عنوان مثال چند دهه قبل در جامعة ما کلاه جزو البسه جوانان مذکر بود و نوعی حجاب تلقی می شد و حتی به عرف تبدیل شده بود و چون مسئله حجاب البته موفقیت نسبی این روشها هرگز به مرحله مطلق نمی رسد زیرا آنچه ریشه در فرهنگ و تاریخ یک ملت دارد فناپذیر نیست و مثل کرم ابریشم به دور خود پیله می بندد و مسلما روزی ظهور خواهد نمود با بالهای پرواز پس تئوریهای از بین بردن هرگز به واقعیت نخواهد پیوست همچنانکه تئوریهای حاکمیت رضاخان پهلوی و. . .
و چون مسئله حجاب جزو تقدسات به شمار می رود ، داشتن کلاه و پوشاندن موی سر در پسران جزو ارزشهای اخلاقی به شمار می رفت و مسلما مرد جوان برای انتخاب کلاه و خرید آن ارزش قایل بود اما امروزه و در جامعة کنونی خرید واکس مو و انواع براق کننده ها و انتخاب مدل موضوعی هنجار به شمار می رود و علت آن بینش جامعه نسبت به روند جهانی است و چون چند دهه قبل و امروز ملت ما دارای عنوان «مسلمان» هستند پس فرسایش و از بین رفتن پاره ای از عرفهای رایج ارزش کلی جامعه و افراد را تحت الشعاع قرار نمی دهد پس تمایلات تکامل زمانی مغایر با ارزشهای محوری جوامع نبوده است . لذا اگر در جامعه ای ارتجاع حاکم بشود و تمایلات جهانی نادیده گرفته شود و بینشهای رهبران در سیاستهای انتخابی برای یک جامعه فرسوده و غیر اصولی باشد مثل انبار نمودن علوفه به جای سوخت برای مصرف اتومبیل است .
برای همین شناخت دقیق از معادلات سیاسی جهان و نیز حرکت ملی امری بسیار مهم و حیاتی است و چه بسا عدم شناخت و متعاقب آن عدم برنامه ریزی حساب شده یک ملت خسارت جبران ناپذیری به حرکت ملی وارد نماید و کار به جایی برسد که جامعه جهانی دخالت در امور داخلی آن ملت را اجتناب ناپذیر ببیند و صد البته چون در این دخالت ها منافع نیروهای مداخله کننده مد نظر خواهد بود در نتیجه مسیر حرکت و رسیدن به هدف با فراز و نشیب های متعددی همراه خواهد بود. و مسلما برآیند این محورها به علت تفاوت جهتی آنها به مراتب کمتر از وقتی خواهد شد که خود ملت برای سرنوشت خویش و براساس واقعیت و ارزشهای موجود تصیمم گرفته و تلاش نموده و به سر منزل مقصود برسانند.
ضمنا همگون نبودن سیاستهای ترسیمی عوامل خارجی با ارزشها و آلترناتیوهای آن ملت ،با دو روش تحت الشعاع قرار گرفتن هویت و فرهنگ و یا حتی مسخ آن ملت را دیکته خواهد نمود . مصداق تغییر زبان و فرهنگ ملتهای مختلف در طول تاریخ است و قدرتهای استعماری به افتراق فرهنگ ها در ایدئولوژی مشترک بسنده نکرده و اجحاف را به حدی رسانده اند که مسخ مستعمره خود را انتخاب و بر آن بالیده اند . واضح است حرکت ملی ما نیز از چنین آفتهایی مصون نیست .
پس آینده نگری و قدرت برنامه ریزی ما برای حرکت ملی بسیار حیاتی می باشد و مطالعه و شناخت از تاریخ ملت خویش و شکستها و پیروزیهای این حرکت لازمة موفقیت ماست . و اگر از قافله جهانی عقب بمانیم بسان فردی هستیم که طاقتش از گرمای تابستان طاق شود اما هنگامی بساط کولر را بچیند که فصل زمستان رسیده باشد . مسلما این اقدام نه تنها سودی ندارد، مشکلات را نیز دوچندان می کند .
حرکت ملی آذربایجان صرف نظر از عوامل منطقه ای منجمله تلاش بزرگان و پیشروان، نشأت گرفته از عوامل جهانی و بین المللی است. فلذا اگر این حرکت به نتیجه نرسد تباه سیاسی و اجتماعی مد نظر نگارنده بسیار متحمل است و چه بسا به جای افتخار، سرزنش شنودگان تاریخ خواهیم بود پس تلاش حساب شده من و تو به بار خواهد نشست اگر حرکت ملی دیروز ـ امروز ـ فردا را بشناسیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر