۱۳۸۷ دی ۱۷, سه‌شنبه

عماد الدين نسيمي - عارف و شاعر تواناي آذربايجان

عماد الدين نسيمي - عارف و شاعر تواناي آذربايجان
Mon, Jan 5th 2009
عمادالدين نسيمي يکي از شخصيت هاي برجسته آذربايجان و عارف بزرگ و بي همتاي اين خطه قهرمان پرور است که متاسفانه آنطور که بايد و شايد مانند بقيه نامداران و نويسندگان آذربايجان شناخته نشده و بخصوص در ميان جوانان و روشنفکران امروزي ناشناس مانده است؛
تاريخ تولد نسيمي بطور دقيق معلوم نيست، آنچه مسلم است وي درقرن چهاردهم ميلادي، دوران حاکميت تيمورلنگ بين سال هاي 1368 تا سال 1404 مي زيسته است. نسيمي در شماخي از شهرهاي شيروان به دنيا آمده و مدت زمان زيادي در باکو ساکن بوده است و بدين جهت است که گاهي او را نسيمي شيرواني ناميده اند.
آنچه درباره اين شاعر بزرگ مسلم است، فداکاري، جسارت، مردانگي و شهامت وي در ابراز عقايد خود و سرانجام قتل فجيع وي در شهر حلب به دست زاهدان رياکار مي باشد. نسيمي در شهر حلب به خاک سپرده شد و مزارش زيـارتگاه اصـلي اهل عرفان مي باشد. نسيمي از شاگردان برجسته فضل الله نعيمي موسس مکتب حروفيه مي باشد.
بدون شک مي توان گفت نسيمي بعد از نظامي از بزرگترين شعراي ادبيات آذربايجان محسوب مي گردد و مقام نسيمي در تاريخ ادبيات آذربايجان بسيار چشمگير مي باشد. وي اولين کسي است که ديواني کامل به زبان ترکي آذربايجاني سروده و علاوه بر آن ديوان کاملي نيز به زبان فارسي و عربي سروده و تدوين کرده است که ديوان هاي ترکي آذري و فارسي آن اکنون از شهرت بيشتري برخوردار است. آثار نسيمي از نقطه نظر ادبي يکي از بهترين نمونه هاي شعر غنايي بوده که بيشتر به صورت دوبيتي، ترجيع بند و غزل بوده و داراي شور و هيجان و روح لطيفي مي باشد. مضمون اشعار وي سرشار از عشق مفرط به آزادي نوع بشر و مقدس بودن شخصيت انساني است.
عماد الدين نسيمي شاعر آزا ديخواه و يکي از رهبران انديشمند جنبش حروفيه درشهر حلب به ترويج وتبليغ عقايد حروفي مي پرداخت سکونت گروه بسياري از ترکهاي مهاجر و پيشه وران در اين ناحيه موجب شد تا به زودي پيروان و طرفداران زيادي به سوي نسيمي و جنبش حروفيه جلب شوند. مباني فکري و عقيدتي حروفيه در آثار نسيمي به وفور ديده ميشود. نسيمي درآغاز فعاليت ادبي خود داراي گرايشهاي عرفاني بود. اما پس از مدتي تحقيق و آشنايي با فلسفه هاي گوناگون به انديشه هاي نويني دست يافت . « انسان خدايي حلاج » تاکيد ميکند که انديشه و تفکر انسان بايد از قيد خرافه و تعصب خشک آزاد گردد.به عقيده وي انسان بايد به قدرت بيکران خود واقف گردد. وي با خرده گيري و حقير داشتن آيين هاي صوفيان و انتقاد از زاهدان ريايي به توانايي انسان در پيروزي بر مشکلات فردي و اجتماعي اعتقاد دارد. نسيمي منشا خرافه پرستي را نه در خود انسان بلکه در شرايط پريشان و نابساماني هاي اقتصادي و اجتماعي جستجو مي کند. نسيمي متفکر آزاده اي بود او براي تحقق آرمانهاي انساني و انقلابي خود راه هاي دشوار و رنجهاي دوران مبارزه را به خوبي مي شناخت.
عمادالدين نسيمي از مبلغين پر شور مکتب حروفي براي انجام امور محوله و سازمان دادن حروفيان به ترکيه رفت ولي در آناتولي به وسيله سازمان امنيت آن زمان دستگير و به يک سال حبس محکوم گرديد وي بعد از سپري کردن دوران محکوميت و آزادي از زندان به طرف بغداد حرکت کرد در آنجا نيز در اثر فعاليتهاي ضد رژيم وقت شناسايي و دستگير شد بعد از يک سال از زندان بغداد آزاد شد حکومت ترکان آثار و نوشته هاي حروفيان بويژه نسيمي را مصادره کرده و خوانندگان آن را به جرم داشتن «کتب ضاله » به اعدام محکوم مي کرد. نسيمي دربدو ورود به شهر حلب با صحنه اعدام جواني روبرو شد که اشعار او را بنام خود مي خواند و در چنگ مامورين امنيتي اسير گشته و از او مي خواستند نام سراينده شعر را بگويد. ولي جوان به خاطر علاقه وافري که به نسيمي داشت خود را سراينده شعر مي ناميد. بنابراين جوان بيچاره را به پاي چوبه دار بردند. در ميدان عمومي شهر نسيمي تاب تحمل ديدن صحنه اعدام جوان حروفي را نياورد و با معرفي خود موجبات آزادي مرد جوان را فراهم آورد. هيئت حاکمه حلب از اينکه در نتيجه يک اتفاق ساده توانسته بودند بزرگترين انقلابي خاورميانه را دستگير کنند از شادي در پوست خود نمي گنجيدند. در اشعار نسيمي سرود پر شور و صداي انساني انقلابي و انديشمند شنيده مي شود. او مانند حلاج سرنوشت خونين خود را به خوبي مي داند و با اين حال ازمرگ نمي هراسد زيرا رسيدن به غايت و نهايت درجه انسان بودن آرزوي اوست.
هر چه آيد ز تو جانا به جگر باکم نيست
بهر يک نوش زصد نيش و ضرر باکم نيست
سرانجام در يک دادگاه فرمايشي علما و فقهاي شهر حلب او را به ارتداد محکوم مي کنند و به پوست گرفتن از او فتوا مي دهند. حکم را براي نسيمي خواندند و قرار براين شد از او پوست برگرفته و هفت شبانه روز در شهر حلب به تماشاي مردم بگذارند و دست و پاي او را براي برادر و دوستانش بفرستند زيرا بر اين گمان بودند که نسيمي آنان را نيز گمراه نموده است .
اين فرمان نشان مي دهد که اعدام نسيمي نه تنها به خاطر داشتن عقايد انقلابي او بود بلکه نشان از اين دارد که اعدام او داراي ماهيتي کاملا سياسي بود و سلطان وقت ضمن صدور حکم شاعر و ارسال دست و پاهاي او براي دشمنان سياسي خود خواسته است به آنها اطلاع دهد که توطئه شان به قصد سرنگون کردن حکومتش با شکست روبرو گشته است. نسيمي درآستانه مرگ نيز از آرمان و عقايد فلسفي خود برنمي گردد و نواي انا الحق سر مي دهد. زاهدان تاريک انديش که در برابر اين پايداري واستواري شاعر دچار حيرت و شگفتي گشته اند، به طعنه و استهزا از او مي پرسند تو که خود حقي پس چرا وقتي خونت ريخته مي شود پريشان و زردرنگ مي گردي ؟ پاسخ جسورانه نسيمي همان جواب دليرانه حلاج است که مي گويد:
من ابديت افقيندکي گونشم وگونش باتاندا دا سارالار.
من خورشيد آسمان عشقم و محبت، که در افق ابديت درحال طلوع است، خورشيد هم به هنگام غروب زرد رنگ مي شود. درباره قتل فجيع نسيمي روايت است که قاضي شرع که فتواي کفر و قتل نسيمي را صادر کرده بود گفته بود اين آدم چنان کافري است که اگر يک قطره از خون ناپاکش به يکي از اعضاي بدن شخصي بيافتد قطع آن عضو واجب مي گردد. ازقضا هنگام قتل نسيمي قاضي مذکور هم حضور داشت و در حين اعدام قطره اي از خون نسيمي بر انگشت او نشست و چون حاضران به وي اشاره کردند که انگشت قاضي بايد بريده شود حاشا نمود و گفت : من آن قضيه را به عنوان مثال گفته بودم. نسيمي نيز در جواب اين بي شرمي مي گويد:
زاهدين بير بارماغين کسسن دو نر حقدن گئچر
گور بو مسکين عاشيقي سر پا سويالار آغلاماز
مرگ فاجعه آميز نسيمي يکي از درخشانترين نمونه هاي فداکاري و مردانگي و جانبازي در راه رهايي نوع بشر است که تاريخ چندين هزارساله ملتها نظاير آن را کمتر به خاطر دارد. نسيمي با حافظ شيرازي هم دوره بوده و نزديک به بيست سال از اواخر زندگي حافظ راديده، چنانکه در ديوان فارسي نسيمي ازحافظ ياد ميکند. غزليات نسيمي سرشاراز مفاهيم مهر ومحبت بوده واشعارغنايي اوهم ازيک عشق حقيقي مايه مي گيرد نسيمي درخواندن و تفسيرقرآن سرآمد روزگار خود بود. از اينکه درقرآن آفرينش زمين و زمان را به تلفظ کاف ونون « کن» از جانب آفريدگار دانسته اند به عقيده حروفي ها قبل از هر چيز حروف خلق شده اند و منبع وجود از حرف سرچشمه مي گيرد. با اين حساب حروف و کلمات نقش واسطه بين خالق ومخلوق را ايفا مي کنند و نام حروفيه از اينجا سرچشمه مي گيرد. نسيمي درآرزوي رسيدن روزي بود که جانش را در راه انديشه ها و آرمان هايش فدا کند و به وصال دولت عشق نايل گردد.
سازمان بين‌الملي يونسکو به خاطر کوششهاي وي در اشعار انساني و صلح جهاني در سال 1973 اين سال را سال نسيمي اعلام کرد.
نمونه اي از شعر نسيمي بيت زير است:
منده صيغار ايکي جهان من بو جهانه صيغمازام گـوهـــر لامکان منم کون و مکانه صيغمـــازام
ذره منم گونش منم چـــــار له پنج و شش منم صورتي گور بيان اله من بو بيانه صيغمـــازام
ذات ايله هــم صفات ايله قـــدر ايله هم براتيلـه گل شکرم نباتيله، پسته دهـــــانه صيغـمـازام
شهـــــــد منم شکــر منم شمس منم قـمــر منم روح روان باغيشلارام روح روانــه صيغـمـازام
ناره يانان شجــــــر منم چرخه چيخان حجر منم گور بو اودون زبانه سين من بو زبانه صيغمازام
کيمسه گمان و ظن ايله اولمـــــادي حقيله بيليش حقي بيلن بيلير کـــه من ظن و گمانه صيغمازام
منابع:
http://weblog.zendehrood.com/tehranii
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%B3%DB%8C%D9%85%DB%8C
http://www.govar-mehabad.net/detail.asp?id=1608

هیچ نظری موجود نیست: