کودک، هویت و زبان مادری
کودکان از حسن نیت طبیعی و بینش روشن برخوردارند. با توجه به این موضوع که کودکان جامعه فردای ما را تشکیل خواهند داد، خصوصیات طبیعی آنها، خصوصیات آموزنده ای است که ما همه میتوانیم از آنها چیزهای جدید بیاموزیم؛ آنها نمایانگر وضعیت و خصوصیاتی هستند که از بین رفته و یا به دست فراموشی سپرده شده است کودک
کودکی، فصل خوب زندگی انسانهاست. فصلی که در آن پاکی و شادابی و سرسبزی و زیبایی وجود دارد. شاید هم کودکی فصل بهار انسانها باشد.
(۱)دوران کودکی بیشتر تفسیری از طبیعت به نظر می آید. «کودک» محصول روشهایی است که فرایند رشد از لحاظ کیفی و صرفاً از لحاظ کمی، به آن روشها توضیح داده میشود.(۲)بر اساس یک باور گسترده و رایج «کودک عضوی از جامعه تعریف می شود که هنوز به دلیل عدم تجهیز به مهارتهای اجتماعی مورد نیاز نقش ها، نقش مؤثر در سازمان اجتماعی ندارد».(۳) ● مهمترین عامل پیدایش مفهوم دوران کودکیباورهای گوناگونی می¬تواند سبب محور دانستن کودک در جهان امروز باشد.(۴)
»
مهمترین عامل پیدایش مفهوم «دوران کودکی
در جوامع مدرن، پیدایش یک نظام اجتماعی جدید بود که در آن نقش ها اساساً بر اساس توانایی های تخصصی افراد تعریف می شود؛ تخصصی که عمدتاً از طریق آموزش علمی حاصل میشو د. با گسترش این روند، دوران کودکی به پدیده ای تبدیل شد که کودکان باید با طی کردن آن به سرزمین بزرگسالی می رسیدند و این چنین بود که نهادهای لازم برای تبدیل کودکان از موجوداتی خام و بیولوژیک به عناصری اجتماعی به وجود آمد و دوران کودکی نیز خود به نهاد اجتماعی تبدیل شد.(۵) برای کسانی که در جوامع امروز زندگی می کنند، کودکی یک مرحله آشکار و مشخص زندگی است. کودکی مرحله مابین طفولیت و آغاز نوجوانی است.(۶)
● خصوصیات طبیعی کودکان و رابطه نخستین
کودکان از حسن نیت طبیعی و بینش روشن برخوردارند. با توجه به این موضوع که کودکان جامعه فردای ما را تشکیل خواهند داد، خصوصیات طبیعی آنها، خصوصیات آموزنده ای است که ما همه میتوانیم از آنها چیزهای جدید بیاموزیم؛ آنها نمایانگر وضعیت و خصوصیاتی هستند که از بین رفته و یا به دست فراموشی سپرده شده است.(۷)رابطه بین کودک و مادر طی مراحل نخستین زندگی کودک دارای اهمیت زیادی است. تحقیقات نشان می دهد که اگر این رابطه به هر طریقی آسیب پذیرد، نتایج وخیمی می تواند به بار آید.(۸)کودکان به طور انفعالی اطلاعات را جذب نمی کنند، بلکه آنچه را که در دنیای پیرامون خود می بینند، می شنوند و احساس می کنند، انتخاب و تفسیر می نمایند.(۹)از آنجایی که نظامهای خانواده بسیار متفاوت است، دامنه تماسهایی که کودک تجربه می کند به هیچ وجه در فرهنگهای مختلف یکسان نیست. همه جا مادر معمولاً مهمترین فرد در نخستین دوره کودکی است. ماهیت روابطی که میان مادران و کودکانشان برقرار می شود تحت تأثیر شکل و نظم و ترتیب تماس آنها قرار میگیرد.
(۱۰)ماههای نخستین دوران کودکی همچنین یک دوره یادگیری برای مادر است. مادران یاد میگیرند پیامهایی را که به وسیله رفتار کودک انتقال می یابد درک کنند و واکنش نسبت به آنها نشان دهند.استنباطهایی که مادران از رفتار کودکانشان به عمل میآورند به شدت بر الگوی کنش متقابلی که بین آنها به وجود می آید تأثیر می گذارد.(۱۱)رابطه نخستین؛ معمولاً بین کودک و مادر، به صورت رابطه ای در می آید که در آن احساسات شدیدی مطرح می گردد، و بر پایه آنها فرایندهای پیچیده یادگیری اجتماعی شروع به رخ دادن می¬نمایند.
کودکان و مسائل زیستی
کودکان از آسیب پذیرترین اقشار هر جامعه هستند. حفاظت و مراقبت از آنها و پدید آوردن شرایط زیستی شایسته که امکان رشد و شکوفایی شان را فراهم کند، وظیفه کل جامعه است.دوران کودکی، بخشی از وجود شخصی است که فشرده ترین و شدیدترین کنترل ها در قبال آن اعمال می شود. سلامت، آسایش، تربیت و پرورش کودکان به روش های معاصر، هسته اصلی پروژه های بی شماری قرار گرفته است که می کوشند کودک را از تهدیدات اخلاقی، جنسی و فیزیکی حفاظت کنند و رشد عادی و سالم او را تضمین و به طور فعال، ظرفیت های ویژه او را از قبیل هوش، آموزش پذیری و پایداری عاطفی تقویت کنند.(۱۳)از لحظه تولد، رشد ارگانیسمی انسان و در واقع بخش عمده ای از وجود بیولوژیکی او، در معرض دخالتهای ویژه و مداوم اجتماعی قرار دارد… علی رغم محدودیتهای فیزیولوژیکی آشکار درباره تعداد روشهای ممکن و متفاوت برای تکامل و انسان شدن، ارگانیسم انسان انعطاف پذیری فوق العاده ای در واکنش خود نسبت به نیروهای محیطی عمل کننده نشان می دهد(۱۴). کودکان یک مقوله ای ساختاری و بخشی از ترکیب زندگی اجتماعی هستند. بنابراین، آنها باید در درون هر نظام اجتماعی، به عنوان یک مشکل کامل و یک پارچه ادراک شوند. کودکان همیشه در داخل جامعه و از جامعه بوده اند و مهم نیست که تظاهر فعلشان چه چیزی را نشان میدهد. دوران کودکی، پدیده ای کلی و جهانی و کودک نیز دارای هویتی اجتماعی است.(۱۵)رویکردی که امروز در جامعه نسبت به مسائل کودکان مشاهده می شود، تنها یک تقلید صرف از رویکرد جهانی نیست، بلکه توجهی مطابق با نیازها و ویژگیهای زیربنایی این گروههای سنی و برخاسته از فرهنگ غنی خود است و فراموش کردن این اصل مهم سبب ورود لطمات جبران ناپذیری خواهد شد.(۱۶)نگرشهایی که در دوران کودکی فرا گرفته میشوند ممکن است همچون جهت گیری های اساسی مهم در مراحل بعدی زندگی ادامه یابند.
هویت
□ واژه هویت به معنی«چه کسی بودن» است و نیاز به داشتن آن است که حس شناساندن خود یا یک سلسله عناصر فرهنگی و تاریخی را در فرد یا گروه انسانی(ملت) تحریک می کند. همانگونه که یک فرد، نیازمند شناخته شدن به نام و ویژگی های خاص خود و شناساندن خود بدان نام و ویژگی هاست، یک گروه انسانی نیز نیازمند شناخته شدن و شناساندن خود به یک سلسله پدیده های مادی و معنوی است که شخصیت ملی ویژه و شناسنامه متمایزی را پدید می آورد.(۱۸)
هویت از منظر روانشناسی
هویت هر فرهنگی حقیقت آن فرهنگ است.(۱۹) مسئله هویت شخصی از دیدگاههای فراوانی مورد توجه قرار گرفته است. وقتی مسئله هویت شخصی از منظر روانشناسی و اخلاقی مورد بحث واقع می شود آن وقت سئوال تبدیل می شود به اینکه چه چیزی در من است که من باید دغدغه حفظ و حراست و صیانت آن را داشته باشم که اگر در آن چیز خدشه ای وارد شد به من بودن «من» خدشه وارد شده و چه چیزی در «من» است که من باید به هر قیمتی آن چیز را حفظ کنم که اگر آن را حفظ نکنم من بودن «من» از دست خواهد رفت. از لحاظ روانشناختی اخلاقی مسئله به این مورد ارجاع و تحویل می شود.(۲۰)
زبان و فرار از هویت
پیوندهای فرهنگی موجود مانند دین مشترک، زبان مشترک، ادبیات مشترک و…، پیوندهای معنوی استواری میان مردمان ساکن در جغرافیایی ویژه به وجود می آورد، چشم انداز سیاسی ویژه ملت را به آنان ارزانی می دارد و آنان را از گروه های انسانی ساکن در پهنه¬های جغرافیایی دیگر متمایز می سازد و شخصیت و هویت ویژه ای به آنان می بخشد. پویایی این پدیده¬های مشترک است که مفهوم ملت را واقعیت می بخشد؛ پدیده هایی چون دین مشترک، زبان مشترک، سلسله خاطرات سیاسی مشترک، برخی دیدگاه های اجتماعی مشترک، سرزمین سیاسی مشترک، آداب و سنن و ادبیات و فولکلور مشترک و در کل، مجموعه ای از همه این مفاهیم، «شناسنامه ای» ملی می سازد که «هویت» ملی یک گروه انسانی یا یک ملت را واقعیت می بخشد. اگر زبان را مجموعه ابزارهای ارتباطی هرفرد بدانیم که وابستگی مستقیم به هویت فرهنگی واجتماعی وجغرافیای فرد دارد. میتوان نتیجه گرفت فردی که با هویت قومی خود بیگانه است از هویت ملی نیز عاری خواهد بود. در واقع زبان هر ملت محور فرهنگی و عامل هویت بخشیدن آن است و هجمه علیه یک ملت و زبان و فرهنگ آن نوعی وازدگی را به ویژه در نسل نوجوان آن ملت ایجاد می کند. طوری که آنان از هویت و زبان مادری خود اعلام برائت کرده وحتی از زبان تکلم به زبان مادری نیز احساس نارضایتی میکنند. نتیجه این دگردیسی یا رویگردانی فرهنگی در تحقیرهای فزاینده دیده می شود(۲۱) چرا که این تحقیرهای مداوم نوعی از خود بیگانگی و فرار از هویت خویش را در بین برخی اقشار بوجود آورده و کودکان معصوم را در برابر همتایان مرکزنشین شان دچار نوعی خودکم بینی کرده است. او گاهی جرات اظهار نظر ندارد زیرا احساس می کند، بیش از آنکه به نظرش گوش دهند، به لهجه اش خواهند خندید! کسی که از بیان تفکرات خود می هراسد ، در فکر کردن نیز تنبل می شود. از طرف دیگر تحقیر و بی توجهی به زبان مادری یک کودک می تواند به جدایی عاطفی او از مادر و خانواده بیانجامد که خود سر آغاز مشکلات روانی و شخصیتی و اجتماعی فراوانی است.(۲۲)شخصی که از هویت خود بیگانه شد و علاقه خود را نسبت به ملت و منطقه سکونت خود از دست داد ، به راحتی و با کوچکترین مشکلی از محل سکونت خود مهاجرت نیز می کند.(۲۳)
نقش زبان در حفظ هویت
پیدایش عقلهای متفاوت هر زبان به خصوص گونه ها و گویشهای مختلف به یقین پیامد آن فرایند تاریخی بوده است که به تشکیل طبقات متفاوت اجتماعی منجر شده است، و با ایجاد گسست تدریجی میان اصناف و لایه های اجتماعی و پیدایش فاصله های طبقاتی، این گونه ها و گویش ها نیز به مرور زمان به عنوان میراث و تجلی گاه فرهنگ هر طبقه در خرده نظامهای متفاوت جوامع طبقاتی وظیفه حفظ هویت را به عهده گرفته و روز به روز از اشکال دیگر زبان متمایزتر و مستقل تر شده اند(۲۴).
کودکان و هویت های تابع
مردم که جریان زمانی پیوسته دوره زندگی را از لحاظ کیفیت مورد تفسیر خود قرار می دهند، عبور زمان در زندگی خود و دیگران را نه تنها محاسبه، بلکه درک میکنند و از آن ارزیابیهای دقیق به عمل می آورند. از طریق چنین فرایندی است که نوع هویت افراد مشخص میشود و درست در همان لحظه ای که کودک بر حسب آینده خود ادعای برتری میکند.(۲۵) کودکان از طریق فضای اخلاقی مدرسه یاد میگیرند هویتهای تابع، مطیع و اساساً متفاوت به خود بگیرند و همه اینها در واقع بیانگر مطیع سازی حساب شده و دقیق کودک، به عنوان فردی تابع است، فردی که می بایست پیرو برنامه هایی باشد که بزرگسالان برای او تعیین میکنند(۲۶).
هویت و تمایلات یادگیری کودکان
شخصیت فرد به درجه آگاهی و خودآگاهی او به اجزاء هویتش وابسته است. آگاهی از هویت اجتماعی مشخص خود، به عنوان شخصی متمایز از دیگران. انسانها با خودآگاهی زاده نمی شوند، بلکه در نتیجه اجتماعی شده اولیه به آگاهی از خود دست می یابند. در فرایندهایی که از طریق آنها کودک یاد میگیرد موجودی خودآگاه شود، دارای اهمیتی حیاتی است.
زبان مادری
□ دیرینه شناسان انسانی، پیدایش زبان، یعنی وسیله ارتباطی بین افراد و گروهها را، با پیدایش اولین ابزارها همراه می دانند(۲۸). عده ای پیدایش زبان را ملهم از صداهای موجود در طبیعت میدانند. زبان هر نهاد دیگر، بنابر مقتضیات و نیازمندیهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اعتقادی جامعه به وجود آمده و همراه با تحول و تغییر ابزارهای دیگر تغییر می کند.(۲۹)می دانیم بیشتر حیوانات برای بیان حالات درونی از قبیل گرسنگی، خشم، ترس و درد وغیره صداها یا حرکاتی از خود بروز می دهند که وسیله ارتباط و تفاهم بین همجنسانشان است، ولی این تنها انسان است که می تواند به کمک قوه ناطقه خود، حتی افکار مجرد و مفاهیم کلی ذهنی را به همنوعانش میدهد.(۳۰)بودن انسان ریشه در زبان دارد و زبان در اصل، گفت و گو را سامان میدهد.(۳۱) زبان خانه بودن است. پیدایش زبان رویداد نادری است که امکان انسان بودن را به ما میدهد. زبان عطیه وجود به انسان است و تضمین میکند تا انسان بتواند از لحاظ تاریخی هستی داشته باشد.(۳۲)نقطه مرکزی و پیشرفته سیستم ارتباطی انسان زبان است.(۳۳) زبان چنان با زندگی ما آمیخته شده است که در هر چیزی که انجام می دهیم بدان محتاجیم و همه چیز تحت تأثیر زبان قرار می گیرد. بدون شک قدرت ما در صحبت کردن به سازمان زیستی ما وابسته است.(۳۴)زبان مادری زبانیست که از مادر، پدر و نزدیکانمان آموخته ایم. بنا به نظر برخی از پژوهشگران کودک در رحم مادرش با زبان مادریش آشنا می شود و هنگام به دنیا آمدن که گریستن آغاز می کند اگر به زبان مادری با وی سخن گفته شود، گریه ش را قطع کرده گوش می دهد.(۳۵)کودک با گذشت زمان و شنیدن مکرر، زبان مادریش را آموخته آغاز به ادای آن می کند. کم کم با ساختن جملات کوتاه آغاز به سخن گفتن به زبان مادری می کند. در طول زمان کوتاهی می آموزد تا با زبان مادریش احساسات و خواسته هایش را به اطرافیان خود تفهیم نماید. با زبان مادریش با دیگران رابطه برقرار کند. با همین زبان بازی می کند، می خندد، می گرید و وارد مشاجره و بگو مگو می شود. تنها و تنها با زبان مادریش است که قادر می شود دنیای پیرامون خود را بشناسد و بیان نماید. با سخن گفتن به زبان(۳۶) مادریش از فردیت و تنهایی خویش خارج گشته از تعلق خود به گروه همزبانش آگاه می شود. او با مهر و محبت، اعتماد و امنیتی که این تعلق به وی ارزانی داشته است، زندگی می کند.(۳۷)معمولا آغاز مدارس روزی است که کودکان جهان به امید یادگیری نوشتن و خواندن و همینطور آشنائی با دوستان جدید با اشتیایق انتظارش را می کشند. این در حالی است که متاسفانه بسیاری از کودکان که برای نخستین بار قدم به محیط آموزشی می گذارند از عاقبت تاریکی که به وسیله کلاسهای درسی برایشان تدارک دیده شده است، بی خبرند. چرا که این کودکان بزودی پی می برند که آموزش به زبان مادری نه تنها وجود ندارد، بلکه استفاده از زبان روزمره و مادری حتی با شرم و کیفر نیز همراه می باشد.(۳۸)محروم کردن میلیونها کودک از داشتن حق آموزش به زبان مادری خویش یکی از شنیع ترین نوع تضییع حقوق بشر است.(۳۹) هنگامی که ازابتدایی ترین حق خود یعنی تحصیل به زبان مادری دفاع می کنیم ، به ما گفته می شود که تاریخ این حرفها گذشته، امروز عصر جهانی شدن است و زبان فقط وسیله تکلم و تفاهم است و فرقی نمی کند با چه زبانی صحبت کنی و بنویسی! زبان فقط وسیله تفهیم و تفاهم نیست ! زبان دروازه ذهن انسان به محیط اطراف و شالوده ذهنی اوست! انسان با زبان است که محیط خود را درک می کند و نظام فکری اش شکل می گیرد. زبان وسیله خلاقیت و روشنفکری است!(۴۰) تا زمانی که ملت شکست خورده ای ، زبان خود را از دست نداده است، امید پیرزی برایش وجود دارد.امروزه در قرن بیست و یک و در عصر جهانی شدن ، در اکثر کشورهای جهان ، تحصیل به زبان مادری ، حق طبیعی و بدیهی هر فردی بوده و ممانعت از آن ، نقض آشکار حقوق بشر بشمار می آید. در حالیکه سرعت تحولات علمی و فنی در جهان ، در سایه آموزش به زبان مادری و فهم سریع آن، وصف ناپذیر به جلو میرود. جوهر یک ملت و ریشه تمامی گذشته، حال و آینده او، زبان مادری است. بر همین اساس است که ملت ها در طول تاریخ ، پیش از همه چیز ، از زبان خود، محافظت نموده اند.(۴۱)
اهمیت زبان مادری از نظر یونسکو و سازمان ملل متحد
اهمیت زبان مادری ـ یعنی نخستین زبانی که شخص توسط آن با جهان اطراف خود آشنا میشود ـ بر هیچکسی پوشیده نیست و ارزشگذاری نسبت به آن بهگونهی روزافزونی در حال رشد است. به عنوان مثال، تخصیص یک روز بهعنوان روز جهانی زبان مادری توسط یونسکو و سازمان ملل متحد، خود گواهی قوی بر این واقعیت است.(۴۲)
دو طریق برای اشاعه زبان
یکی از طریق رسانهها هست که رسانهها در واقع نقش حاکم و غالب را در اشاعه زبان دارند. طریق دیگری که وجود دارد از بین خود مردم هست، بواسطهی انگیزههایی که دارند. نه تنها برای حفظ کردن زبانشان، بلکه پیدا کردن زمینههایی هم برای رشد آن که این از پایین به بالاست. اما رسانهها روند حرکتیشان از بالا به پایین است.(۴۳)
تنوع زبانی
آموزش به زبان مادری به معنی تک زبانه بودن نیست و زبان دومی را نیز می توان در کنار زبان مادری یاد گرفت.(۴۴)هیچ کس مخالف یادگیری آزاد و اختیاری زبانهای ملل دیگر، نیست، اما آنچه که نباید فراموش کرد، اصلِ یادگیری زبان مادری و تقدم آن بر آموزشِ هر زبان ملی بیگانه است.البته اهمیت دادن و توسعه بخشیدن به زبان مادری در عمل، مهیا ساختن هرچه بیشتر امکانات گوناگون برای آموزش کلاسیک و کاربرد بیشتر آن به صورت کتبی و شفاهی در برخوردهای اجتماعی و رسانههای عمومی است. بستر قانونی این مهم نیز در قوانین اساسی اکثر کشورهای جهان گنجانده شده است.آموزش زبان مادری حق اساسی هر انسانی است. همانگونه که تنوع زیستی در موردِ محیط زیست باعث جذابیت و مانا شدن بیشتر آن میگردد، در مورد زبانهای مادری یا محلی و قومی نیز، تنوع زبانی سبب مطلوبیت بیشتر فضا و قوام هرچه بیشتر اقوام مختلف موجود در هر کشوری میگردد.(۴۵) مسئلهی تعلیم و تربیت عوض بشود، نقطهنظرها عوض بشود. یعنی در واقع بایستی یک دولت سیاستهایی را پیاده بکند که باعث بشود مردم بتوانند به این باور برسند که تنوع زبانی یک ثروت ملیست و نبایستی این ثروت ملی را از بین ببرند و تخطئهاش کنند. تا اولا از طریق آکادمیک، از طریق رسمی این زبانها بتوانند رشد پیدا بکنند. یعنی براى افراد زمینهی بهتر یادگیری زبانهای بومی وجود داشته باشدبرای حفظ زبان. دوم زمینههایی ایجاد بشود برای این افراد که بتوانند زبانهایی را که میدانند آنها را به طور عملى به کار ببندند.(۴۶)
زبان در وضع فرهنگی خویش
زبان، نظامی است مرکب از نمادهای گویشی و نوشتاری که به طریقی نسبتاً استاندارد شده، توسط اعضای یک گروه، در جهت فراخوان معنی، به کار می رود. زبان برجسته ترین نمود ویژگی انسان است. زبان ناقل اصلی و اولیه ارتباط است. زبان، بازتاب شخصیت فرد و فرهنگ جامعه اوست و به نوبه خود، در امر شکل دادن به شخصیت و فرهنگ، یاری می کند. زبان، رشد و انتقال فرهنگ، تداوم جوامع و کارکرد و کنترل مؤثر گروههای اجتماعی را میسر می کند.(۴۷)هیچ کس انکار نمی کند که داشتن زبان یکی از مشخص ترین ویژگی های فرهنگی انسان است، که در همه فرهنگها یافت می شود.(۴۸) هر چند تحلیل زبانها بسیار مهم است، ولی باید به این نکته توجه داشت که زبانها زا مردمی به کار می برد که اعضای جوامعی با فرهنگ خاص خود هستند، افراد تمایل دارند که در راههای کاربرد زبان باهم فرق داشته باشند. زبان بر فرهنگ تأثیر می گذارد و نیز از فرهنگ تأثیر می پذیرد.(۴۹)زبان انعکاسی از واقعیت و چون آیینه فرهنگ است(۵۰). زبان انعطاف پذیر است و قابل سازگاری، ولی هنگامی که پا گرفت سعی خواهد کرد انعکاسی از ساختمان اجتماعی و علاقه مشترک گروهی باشد. زبان مردم را از فکر کردن درباره راههای جدید و تازه منع نمی کند. اگر تفکر باعث تغییرات مهمی در عقاید مشترک و علاقه مندی گروهها می شود، می توان انتظار داشت که زبان نیز تغییر نماید(۵۱).
زبان مادری و مسایل آموزشی
◊ برای اینکه بفهمیم آموزش واقعاً چگونه صورت می گیرد، لازم است با پرداختن به «دانش آموزان یاد گیرنده» به عنوان کودکان دارای هویت و تمایلات یادگیری از طریق تجربیات به دست آمده در درون متن اجتماعی خانه، کلاس درس و زمین بازی شکل گرفته اند، رشد و گسترش یافته و یا محدود شده اند، ویژگیهای موقعیت فضایی و اجتماعی آموزش را کشف کنیم و آنها را دریابیم. این متنهای اجتماعی، محل تجمع برنامه ها و روشهای ضمنی و غیر آشکار کنترل اند؛ برنامه هایی که تلاش می کنند تا هویتهای آموزش ویژه ای برای کودکان به وجود آورند.(۵۲)
◊ بند سوم ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشرمی گوید: «پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود نسبت به دیگران اولویت دارند.»(۵۳)یکی از موانع آموزشی عمده پدیده بازماندگی ازتحصیل و افت تحصیلی بالا می باشد. منظورازکودک بازمانده ازتحصیل کودکیست که ازآموزش اجباری یا عمومی محروم بوده و یا در طول دوره ترک تحصیل میکند. کودکان بازمانده ازتحصیل عمدتا شامل کودکان فقیر یا بیسرپرست،کودکان دویاچندزبانه وکودکانی که نمیتوانند با نظام آموزشی وفق یابند میباشند و بیشتردرمناطقی که افتراق فرهنگی و زبانی بامناطق دیگرکشور دارند دیده میشود. کودکان دراین مناطق، زبان تحمیلی یادمیگیرند و در وفق دادن خودبا نظام آموزشی تحمیلی مشکلات بیشتری دارند. درعین حال، فقر اقتصادی و فرهنگی، کمبوداعتبارات وامکانات آموزشی، بیکاری تحصیل کردهها و بیسوادی اولیا این پدیده را تشدید میکند. هرچندکه خوداین عوامل نیز میتواند معلول فقر فرهنگی این مناطق و تمرکزگرایی شدید سیستم آموزشی حاکم، باشد.
◊ برنامه ها و مطالب درسی معمولا واژگان فراوان و مطالب درسی پیچیده ای راشامل میگردند و این مطالب درچارچوب تدریس مدرسه ای معنادار و کلاسی، یاد گرفته می شوند. ازانجاکه رشد مستمر علمی دانش آموزان مورد تأکید مدرسه و نظام آموزشی میباشد ضعف در زبان تحمیلی برای دانش آموزان میتواند موجب تاخیر درارتقاء علمی، شکست تحصیلی و مشکلات عاطفی و روانی گردد. دراین شرایط زمان زیادی معمولا هدر رفته و متعاقباً مردودی های متعددی را در پی می آورد. درهرمورد .با این حال امکان رشد مستمرعلمی و پیشرفت تحصیلی به زبان مادری قابل وصولتر وامکانپذیرتراست. چرا که محیط خانوادگی و فرهنگی دانش آموزان انگیزههای فراوانی جهت ارتقای سطح تحصیلی فراهم میآورد.
◊ زبان در شکلگیری سطوح تفکر ومراحل رشدشناختی اهمیت بسزایی داشته و معمولابا رشدشناختی و سطوح تفکرفرد ارتباط مستقیمی دارد. آموزش به زبان مادری میتواند. به خاطرتعامل پویای فرد باخانواده و محیط زندگی به عنوان عامل مهمی دررشدشناختی بوده و در صورت نبود این آموزش، آموزش زبان تحمیلی به نقشهای محدود و ساده شناختی و مهارتهای پایین اجتماعی محدودگردیده و امکان خلاقیت علمی را کندتر میکند. با توجه به اینکه محتوای مطالب درسی چندان ساده، نظاممند و به دور از توالی مصنوعی نمیباشداهمیت این مساله دوچندان میباشد. تدریس تنها به زبان تحمیلی می تواند اعتماد به نفس، اضطراب، فراراز مدرسه، ارتباط با همسالان، موفقیت درسی و سازگاری کودکان راتحت الشعاع قراردهد.
◊ ارتباط، به منزلهی مبادله افکار و اطلاعات است و متداولترین شیوهی ارتباطی نوع انسان، زبان است زبان دارای کنش دوگانهای است و میتوان آن را هم وسیلهی شناخت یعنی ابزار فکر و هم وسیلهی ارتباط یعنی ابزار زندگی اجتماعی دانست. وابستگی تنگاتنگ زبان با رشد موجب میشود که اکتساب آن از تعاملهای فرد با جهان جسمانی و جهان اجتماعی اجتنابناپذیر باشد. هر بینظمی در رفتارهای کلامی، میتواند آثار کم و بیش مهم بر زمینههای ارتباطی و عاطفی با والدین داشته باشد، تعامل مادر ـ کودک به همراه راهنماییهای کلامی مادر یا والدین که بستگی به سطح آگاهی و دانش وی دارد، زیربنای رشد مهارتهای ارتباطی و کلامی کودکان را تشکیل میدهد. فضای غنی فرهنگی قومی نیز میتواند تأثیر مطلوبی در فراهمآوردن محیطی مناسب در دوران رشد کودکان به وجود آورد. همزمان با رشد شناختی و زبانی، کودکان درباره عواطف نیز مفاهیمی کسب میکنند و قوانین فرهنگ و اجتماع خود را درباره بیان عاطفی میآموزند.(۵۴) اگر کودک خردسال در یک جمع عمومی جرأت تکلم به زبان مادریش را نداشته باشد، تحقیر خواهد شد و مسلماً از قدم نهادن در آن محیط سر باز خواهد زد. بنابراین این طفل به ناچار بعد از چند مدت تبدیل به یک موجود آسیمیله شده و بی هویت می گردد و حتی بعد از بازگشت از مهد به خانه، پدر و مادر خود را به دلیل تکلم به زبان بومی تحقیر و تخفیف خواهد کرد.آری، آموزش به زبان مادری همچون تغذیه کودک با شیر مادر ضروری است.(۵۵)
نقش زبان مادری در پیشرفت کودکان
پژوهشگران زبان مادری، روانشناسان، جامعه شناسان و اساتید پداگوژیک در مقالات و کتاب های گوناگون خود ثابت نموده اند که آموزش زبان مادری به کودکان دو زبانه و چند فرهنگی، قابلیتی میدهد که آنان قادر خواهند شد در جامعه چند فرهنگی موجود و در هر کجای دنیا تواناتر و هوشمندتر ازدیگران عمل نموده و نقش اساسی و کلیدی خود را در محیط کار و زندگی ایفا نمایند.(۵۶)انسان فطرتا زبان مادری خود را که زبان ادبیات و صمیمیت و کودکی و گهواره و دامان مادر است دوست می دارد و از طریق آموزش در آن می تواند به سعادت فرهنگی و خلاقیت های علمی و ادبی برسد و این حقی است که نباید از آدم مضایقه شود.(۵۷)
——————————————————————————–
منابع:
(۱) ماهنامه سروش کودکان، شماره ۱۷۵، فروردین ۱۳۸۵/ ص ۴(۲) جامعه شناسی دوران کودکی(نظریه پردازی دوران کودکی)/ ویراستاران: آلیسون جیمز، کریس جنکس، آلن پروت؛ مترجمان: علیرضا کرمانی۱۳۵۰، علیرضا ابراهیم آبادی۱۳۵۳، تهران نشر ثالث ۱۳۸۳/ ص۱۵۳/ (۳) همان. ص۷/(۴) جامعه شناسی آنتونی گیدنز/ ترجمه منوچهر صبوری، چاپ سوم: ۱۳۷۶، تهران چاپ مهارت. ص ۸ .(۵) جامعه شناسی دوران کودکی(نظریه پردازی دوران کودکی). ص ۱۰/(۶) جامعه¬شناسی آنتونی گیدنز. ص ۹۱/(۷) جامعه شناسی دوران کودکی(نظریه پردازی دوران کودکی). ص ۴۱/(۸) جامعه¬شناسی آنتونی گیدنز. ص ۷۵/(۹) همان. ص ۸۱/(۱۰) همان. ص ۸۵/(۱۱) همان. ص ۷۳/(۱۲) همان. ص ۷۴/(۱۳) جامعه شناسی دوران کودکی(نظریه پردازی دوران کودکی). ص ۲۷/(۱۴) همان. ص ۲۹/(۱۵) همان. ۴۸۲/(۱۶) سالنمامه مطبوعات کودک و نوجوان، شماره ۳۰۳/ ص ۸/(۱۷) جامعه شناسی آنتونی گیدنز. ص ۲۶۷/(۱۸) www.bijar-az.blogsky.com(19) نگاه نو، فصلنامه اجتماعی، فرهنگی، هنری، ادبی، شماره ۶۶، مردادماه ۱۳۸۴/ ص۶/ (۲۰) www.mehrnews.com(21) www.bijar-az.blogsky.com(22) www.akhbar-rooz.com(23) www.yol.azerblog.com(24) پاپریک، فصلنامه تخصصی شعر، شماره۲، بهار ۱۳۸۵/ ص ۲۲/(۲۵) جامعه شناسی دوران کودکی(نظریه پردازی دوران کودکی). ص ۱۵۲ و ۱۵۱/(۲۶) همان. ص ۱۳۸ و ۱۳۷/ (۲۷) جامعه شناسی آنتونی گیدنز. ص ۷۸۵/ (۲۸) مبانی انسانشناسی(گرد شهر با چراغ)/ دکتر محمود روحالامینی، ویرایش دو، تهران انشارات عطار، ۱۳۶۸/ ص ۶۲/(۲۹) همان. ص ۶۴/(۳۰) مبانی جامعه شناسی و مردم شناسی ایلات و عشایر/ تألیف حشمت اله طبیبی، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ۱۳۷۴/ ص ۲۳۶/(۳۱) همان. ص ۶/(۳۲) همان. ص ۵/(۳۳) انسان شناسی عمومی/ اصغر عسگری خانقاه، محمد شریف کمالی، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی و دانشگاهها(سمت) ۱۳۷۸/ ۲۷۷/(۳۴) همان. ص ۲۷۶/(۳۵) دیلماج، ماهنامه اجتماعی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، شماره ۱۲، فروردین ۱۳۸۴/ ص ۶/(۳۶) همان. ص ۶/(۳۷) همان. ص ۷/(۳۸) www.azerbajdzjan_turkiska.com(39) www.theproxy.be(40) www.yol.azerblog.com(41) www.azerbajdzjan_turkiska.com(42) فصلنامه پیام سبزاندیشان، شمارهی ۷ بهار ۱۳۸۳/(۴۳) www.if-id.de(44) www.yol.azerblog.com(45) فصلنامه پیام سبزاندیشان، شمارهی ۷ بهار ۱۳۸۳/(۴۶) www.if-id.de(47) طبقه بندی مفاهیم در ارتباطات/ رید بلیک و ادوین هارولدسن؛ ترجمه مسعود اوحدی ـ تهران: انتشارات سروش. ص ۲۰/(۴۸) جامعه¬شناسی آنتونی گیدنز. ص ۴۵/(۴۹) انسان¬شناسی عمومی. ص ۲۹۰/(۵۰) همان. ص ۲۹۱/(۵۱) همان. ص ۲۹۲/(۵۲) جامعه شناسی دوران کودکی(نظریه¬پردازی دوران کودکی). ص ۱۱۳/(۵۳) www.tabriz.supersized.org(54) www.bijar-az.blogsky.com(55) www.tabriz.supersized.org(56) www.javaneh.dk(57) http://www.faryadeamir.blogfa.com/
http://dusunce.blogfa.com/post-175.asp
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر