نقض کرامت انسانی زنان در اشعار شعرای فارسی
========================================================================
فردوسی با عقدهء تمام و بی انصافانه بر زنان چنين خشميده است
زنان را ستايي سگان را ستاي
که يک سگ به از صد زن پارساي
کلا در فرهنگ شرق و به خصوص در جوامع اسلامی، حيوان سگ خيلی منفور شده است. وقتی که کسی کار ناپسند می کند و يا جرمی را مرتکب شده باشد، اورا مورد نکوهش و ملامتی قرار می دهند؛ به او می گويند که:«تو سگ هستی!» فردوسی در اين کلام خود چنان به حيثيت و شخصيت انسانی زنان بی مورد تاخته است که زنان را نه تنها با سگان تشبیه نموده و حتا ارزش يک سگ را بهتر از صد زن پارسا، زاهده و پرهيزگار و سازنده هم تلقی نموده است.
آيا چنين برخورد نسبت به مقام والای انسانی زن، مغاير کلام وحی الهی و گوهر قرآنی نبوده و در ضديت دانش و شأن انسانيت قرار ندارد؟ آيا فردوسی بزرگ و خرد مند با اينگونه نگرش خود نسبت به زنان، تمام خدمات و ارزش های والای فرهنگی و ادبی خود را نسبت به زبان دری فارسی دفن گورستان نکرده است؟ آیا فردوسی دانشمند با اینگونه برخوردهای نادرست خویش نسبت به زنان، غیر شعوری به کرسی زن ستیزان و تمدن ستیزان تکیه نکرده است؟ آیا فردوسی طوسی با این برخورد اشتباه آمیز خود نسبت به زنان، زنده و مرده همه اربابان شعر و ادب، دانش و تمدن و... مربوط به جهان بشریت را که در این زمینه آنها شریک این جرم فردوسی نیستند، یکجا در قعرکرهء سوزان به آتش فرو نبرده است؟
فردوسی جهان را از وجود زن خالی می خواهد:
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از اين هردو ناپاک به
به اختر کسی دان که دخترش نيست
چو دختر بود روشن اخترش نيست
کی را ار پس پرده دختر بود
اگر تاج دارد بد اختر بود
فردوسی در اين شعر خود استدعا می نمايد که زن و اژدها هردو دفن گورستان گردند تا جهان از وجود اين دو موجود نا پاک شود. وهمچنان زن و اژدها را همرديف می داند و دختر را مانند عصر جاهلیت عرب قبل از ظهور اسلام بد اختر می پندارد.
فردوسی بزرگ با تمام محبوبيت و همچنان خدمات قابل قدر و فراموش ناشدنی خویش که در مورد تحفظ و گسترش زبان فارسی دری انجام داده است؛ متأسفانه که بازهم انگيزه ها وعوامل محروميت، مظلوميت، محکوميت و... زنان را از نگاه دينی و علمی، جامعه شناسی، خرد سياسی و منطق روز درک کرده نتوانسته و بی رحمانه بر حيثيت و کرامت انسانی زنان تاخت وتاز نموده است. دردا، که فضای غبار آلودی از تفکر زن ستيزان و فرهنگ جهل پروران نظام قبيلوی عصر جاهلیت عرب و قبیله سالاران در گوشه یی از اذهان چنين ادباء و شعرای بزرگ، خردمند و دوست داشتنی نيز راه یافته است!
... اسدی طوسی اينگونه به کرامت زنان می تازد:
زن ارچه دلير است و با زور و دست
همان نيم مرد است هرچه که هست
زنان چون درختند سبزآشکار
وليک از نهان زهر دارند بار
در منطق اين شاعر، زنان هر چند شجاع و قدرتمند نیز باشند به نصف مردان نمی رسند. و از همه بدتراينکه می گويد که زنان اصلا در جوهر و خلقت خود گويا «زهردار» اند. بازهم این گونه برداشت نسبت به زنان نه تنها هرگز بر مبنای کتاب خدا، دانش، تعقل و خرد عصر مدرنیته سازگار نیست، بلکه در بهترین وصف خود معرف جوهر نظام های بدوی، بردگی و فرهنگ مسلط قبیلوی وحتا ماقبل و مابعد آن تا کنون نیز می باشد.
فخرالدين اسعد گرگانی خلقت انسانی زنان را ناتمام می پندارد:
زنان درآفرينش ناتمام اند
ازيرا زشت کام و زشت نامند
دوکيهان گم کنند از بهر يک کام
چو کام آيد نجويند از خرد نام
بود مهر زنان همچون دم خر
نگردد آن ز پيمودن فزون تر
شاعر در اين شعر خود زنان را مانند چند تنی ديگری درخلقت «ناقص» پنداشته و برعلاه از بی مهری و خيره سری زنان داد سخن می زند. آيا چنين ديدگاه دلالت بر بی خبری شاعر از دين، انسانيت و علم نمی کند؟
آیا این گونه شاعران که زن را در آفرینشش «ناتمام» و «ناقص» می پندارند، قوانین تکامل همه پدیده های جهان مادی، اجتماعی و معنوی را از روی بی خبری و غیر آگاهانه نقض نکرده اند؟
خدايا! نگرش زن ستيزی چه قدر عميق، فاجعه آفرين و انسان برانداز است؟
ناصر خسرو قباديانی می گويد:
به گفتار زنان هرگز مکن کار
زنان را تاتوانی مرده انگار
زنان چون ناقصان عقل و دينند
چرا مردان ره آنان گزينند ؟
شاعر به مخاطب توصيه می کند که به گفتار زنان هرگز عمل نکند؛ که آنها «ناقصان عقل و دين» اند و جکم می کند که تا می توانی آنها را مرده بشمار! و همچنان اين شاعر با خشم و خيره سری می پرسد که چرا مردان رهء زنان را انتخاب می کنند؟
خوب! گيرم که اگر فرض گردد و با نگرش چنين شعرا، زنان «ناقصان عقل و دين» اند، آيا پس در اين صورت با همين منطق و اساس تنها مردان را «عاقلان و بالغان عقل و دين» می پندارد؟ آيا بعد از زوال نظام عادلانه مادر سالاری، اين مرد سالاران نبودند که نه تنها باعث هرگونه ظلم، کشتار، اسارت، حق تلفی، سياه روزی، در کل نظام های جوامع بشری بودند و تاکنون نيز هستند، بلکه مشخصا فجيع ترين ظلم از سوی نظام مرد سالاری در قسمت زنان و اطفال صورت نگرفته و نمی گيرد؟
خوب! وقتی که مردان غيرخردمند، بیسواد، نادان، غير سياسی، ناآگاه و مثل آنها به زنان ظلم می کنند، زنان را مورد توهين و آزار قرار می دهند، به شرافت و کرامت انسانی زنان حمله می برند و...، قابل توجيه است که علت آن همانا جهل و نافهمی مردان بی خرد و کلا فقرعمومی جامعه و استبداد می باشد . اما اينکه ادباء ، شعرا که يگانه چشم و چراغ جامعه خود ها بودند و نيز هستند؛ هنوزهم در گوشهء از تفکر شان، نگرش و ديدگاه تاريک نسبت به کرامت انسانی زنان وجود دارد که جای بس تعجب است. با تمام شاهکاری ها و خدمات ارزشمند ادباء و شعرای کرام، برای تمام بشريت بازهم تأثيرات افکار و فرهنگ قبيله سالاری و مرد سالاری نظام های فرسوده و خرافاتی در کنج و کنار تفکر برخی از شعرای عزيز زبان دری وجود دارد که من نمونه های اندکی آنرا در بالا ذکر نموده و به داوری خوانندگان محترم و به صورت خاص به پیشگاه مادران قهرمان و خواهران گرانقدر عزیز خویش تقديم نمودم . در باور اين نبشته، بايد اينگونه تفکر و ديدگاه های ضد قرآنی، ضد انسانی و ضد خرد را با زير بنای دانش وآگاهی سياسی وغنای فرهنگی از سوی فرهيختگان علم و دانش،ادباء و شعرا، روشنگران متعهد و رسالتمند، و به ویژه از سوی خواهران طرازنوین و دانشمند جامعه ما به نقد بی طرفانه و عالمانه گرفته شوند
انجنیر غلام سخی ارزگانی- افغانستان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر