مسئله اصلی «ایران» است نه «جمهوری اسلامی»
حوادث و وقایع پیش و پس از انتخابات؟! ریاست جمهوری در کشوری که به نام ایران موسوم شده است همه چیز را در مناطق فارس نشین تحت الشعاع خود قرار داد.
حرکت ملی آذربایجان نیز که هدف آن تأمین منافع ملی آذربایجان جنوبی در حوزه های مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و به ویژه تعمیق و توسعه فرایند ملت سازی ترکی آذربایجان جنوبی و نهایتا رسیدن به استقلال آذربایجان جنوبی به عنوان یک دولت-ملت مستقل و آزاد کردن آن از زیر سلطه فاشیسم فارس و تهدیدات تروریسم کردی است در سیر وقایع و حوادث سعی کرد به صورت منطقی از حداقل فضای باز نسبی در دوران رقابتهای؟! انتخاباتی استفاده نموده و بیشترین امکان را برای تأمین منافع آذربایجان جنوبی به دست آورد.
هر چند این ورود به عرصه انتخابات جمهوری اسلامی ایران (فارس) کاملا موقت و تاکتیکی بود و اساسا اکثریت فعالین فرهنگی و سیاسی آذربایجان جنوبی که اعتقاد به حقوق ملی ترکهای آذربایجان جنوبی به عنوان یک ملت را دارند انتظار برگزاری یک انتخابات ملی ترکی آذربایجان جنوبی را از آن ندارند بلکه این انتخابات همانند دیگر انتخابات در جمهوری اسلامی در چارچوب فرایند دولت-ملت سازی فاشیستی فارسی (ایرانی) قرار می گیرد که معطوف به تأمین منافع ملت فارس (ایران) می باشد و حقوق ملی ملل تحت سلطه فارسها یعنی ترکها، اعراب، بلوچها و ... محلی از اعراب ندارد.
با این حال پاره ای از محافل بدون توجه به فرایند طولانی مدت هویت سازی و دولت-ملت سازی در آذربایجان جنوبی، به دلیل پیشینه سیاسی و فعالیتهای چپ گرایانه در احزاب چپ توتالیتر فارس با تکرار ادعاهای پوسیده و استعماری مانند اینکه کلیتی به نام ملت ایران (فارس)؟! وجود دارد و آذربایجان جنوبی نیز بخشی از زیرمجموعه این ملت کذایی است و در راستای از بین بردن حرکت مستقل دو دهه ای ملی آذربایجان جنوبی و پیوند زدن آن به جریانات فارس گرا (ایران گرا) سعی داشتند زیر نقاب شعارهایی مانند مبارزه عمومی برای دموکراسی و آزادی در ایران؟! (از طنزهای تلخ تاریخ) دوباره حماقت مشروطه را تکرار کنند و آذربایجان جنوبی را به جانفشانی در راستای منافع نامشروع مشتی بدوی و نژادپرست کویرنشین فارس سوق دهند.
جالب آن که نه شبه اپوزیسیون مالیخولیا گرفته فارس در اروپا و آمریکا و نه شبه اپوزیسیون به اصطلاح اصلاح طلب دست ساخته جمهوری اسلامی ایران در داخل به دلیل مواضع راسیستی و فاشیستی شان از حضرات مدعی فعالان آذربایجانی ساکن در خارج دعوتی برای همکاری و همراهی نکردند و این حضرات خودشان بدون چشم داشت و فی سبیل الله؟! در راه اعتلای ایران عزیز؟! می خواهند به آب و آتش زده و در راه آزادی فارسهای عزیز؟! نامشان را به عنوان مردان نیک؟! در تاریخ ثبت نمایند.
فرایند هویت سازی تحمیلی فارسی در یکصدوپنجاه سال اخیر باعث شده است آنها همچنان چشمان خود را بر واقعیتها ببندند و به جای هشدار دادن نسبت به خطراتی که منافع ملی ترکهای آذربایجان جنوبی را تهدید می کند و ارائه راهکار برای رشد بیداری ملی و تعمیق و توسعه فرایند ملت سازی ترکی آذربایجانی مدام از مبارزه عمومی برای آزادی و دموکراسی دم می زنند. معلوم نیست کشوری که نام و هویت آن در صدوپنجاه سال اخیر با انکار هویتهای ملی ترکی، عربی و ... و دشمنی با هویت ملی ترکی آذربایجانی شکل گرفته است چگونه دموکراتیک خواهد شد. اساس این دولت-ملت سازی با ایده های راسیستی و فاشیستی فارسی قوام یافته است و اولین گام نیز در راستای حرکت جماعت بدوی فارس به سوی دموکراسی و آزادی واقعی فروپاشی کشور موسوم به ایران و محدود شدن محدوده حکومت و حاکمیت آنان به کویرهای فارس نشین است.
کشور موسوم به ایران صحنه کوچکی از نظام بین الملل است که هر گروه ملی به دنبال تأمین بیشترین منافع ملی برای خود است. برخلاف تصور برخی از دوستان، در نظام بین الملل سر و کار ما با اشخاص نیست بلکه با گروههای اجتماعی به نام ملت می باشد که منافع ملی خود را تعریف کرده و می کنند و متأسفانه فاشیسم فارسی و تروریسم کردی منافع خود را در تجاوزگری و الحاق طلبی و به طور کلی دشمنی با ملت ترک آذربایجان جنوبی تعریف کرده است و نمی توان بین نخبگان و مردم عادی فارس تمایزی ایجاد کرد زیرا مردم عادی توسط گروههای مرجع اجتماعی مانند روشنفکران، دانشجویان، رهبران احزاب و .... به حرکت درمی آیند و در میان فارسها و کردها کلیه گروههای مرجع دیدگاههای راسیستی و فاشیستی دارند که خواهان تداوم سلطه فارسها بر آذربایجان جنوبی و نابودی هویت ملی ترکی آذربایجانی در راستای ملت سازی توتالیتر فارس می باشند و هیچ گروه فارس دموکرات و غیرراسیست و غیرفاشیستی نیز وجود ندارد و تبلیغات و نظریه پردازی مشتی شرق شناس و شبه روشنفکر از اروپا برگشته چنان در عمق جان این جماعت بدوی فارس رسوخ کرده که نجات آنان از این منجلاب به سادگی امکان پذیر نیست.
بنابراین به جای امید واهی بستن به اینکه فارس عقب مانده، بدوی و فاشیست، دموکرات و آزادی خواه خواهد شد و یا وقت تلف کردن به دنبال تمییز فارس خوب از بد، بهتر است ملت ترک آذربایجان جنوبی با شناخت دشمنان واقعی خود یعنی فاشیسم فارسی و تروریسم کردی در پی تقویت قدرت ملی خویش و زدودن رگه های مرض خطرناک فارس گرایی (ایران گرایی) در درون آذربایجان جنوبی باشد که در آینده در نقاط عطف تاریخی می تواند به جای تقویت اتحاد ملی برای مقابله با جاه طلبی های فاشیسم فارسی و تروریسم کردی زیر نقاب شعارهای دموکراسی و آزادی در ایران (فارس) قدرت ملی ترک آذربایجان جنوبی را دوپاره کرده و رویاروی هم قرار دهد.
نسل جوان و جنبش دانشجویی مستقل آذربایجان جنوبی در وقایع نیمه اول سال 1388 برخلاف نسل پا به سن گذاشته در داخل و خارج، استقلال عمل خویش را حفظ کرد و در آینده نیز بیشتر این استقلال عمل را به نمایش خواهد گذاشت. نسل جدید و جوان فعالان فرهنگی و سیاسی در آذربایجان جنوبی برخلاف نسل قدیم و مسن صورت مسئله و جواب آن را به درستی ترسیم کرده است و آن اینکه مسئله اصلی نه احمدی نژاد، نه جمهوری اسلامی و نه شبه اپوزیسیون فارس، بلکه کلیتی جعلی به نام ملت ایران (فارس) و ایده های راسیستی و فاشیستی قوام دهنده آن است و تا زمانی که کشور جعلی موسوم به ایران به عنوان زندان ملتها فرو نپاشیده است، ملت ترک آذربایجان جنوبی به حقوق ملی خود که در رأس آن تشکیل دولت-ملت مستقل آذربایجان جنوبی است نخواهد رسید و آقایانی که تحت عنوان فعالان مسن و قدیمی آذربایجان می خواهند صورت مسئله را عوض کنند و به جای موجود نحس «ایران» و «ایرانی»، جمهوری اسلامی را به عنوان دشمن ملت ترک آذربایجان جنوبی مطرح کنند تا ایران عزیز؟! را حفظ کنند، صورت مسئله و روش حل آن را غیرمنطقی و اشتباه طرح کرده اند و ضروری است به جای اصرار بر همراهی نسل جوان فعالان آذربایجانی با ایده های کهنه خویش، خودشان را با حرکت ملی و مستقل آذربایجان جنوبی هماهنگ نمایند.
در پایان لازم است به این دوستان قدیمی و پا به سن گذاشته متذکر شویم که در بازیهای تیم فوتبال تراکتورسازی نیز به عنوان زمینه ای دیگر از فعالیت نسل جدید، هشتادهزار نفر جوان ساعتها فریاد می زنند: یاشاسین آذربایجان، یاشاسین آذربایجان، یاشاسین آذربایجان، نه ایران؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر