۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

رسانه ملی ایران و سیاست ایجاد دشمنی بین آذربایجان شمالی و جنوبی

رسانه ملی ایران و سیاست ایجاد دشمنی
بین آذربایجان شمالی و جنوبی

به بهانه پخش فیلم "صفر مرزی از تلویزیون ایران"

سهند افشاری

ارک قالاسی - پروژه آذربایجان ستیزی و ایجاد دشمنی بین دو ملت آذربایجان شمالی و جنوبی، سناریوی است که سابقه طولانی در حکومتهای روسیه تزاری، شوروی، پهلوی و جمهوری اسلامی دارد.

اما این سیاست پلید شووینیستی پس از استقلال جمهوری آذربایجان شمالی در سال 1990، به عنوان یکی از اصول ثابت سیاست خارجی ایران درآمده و تمامی دولتهای به اصطلاح "سازندگی، اصلاحات، مهروزی!!!" همواره با صرف هزینه های کلان و ایجاد تبلیغات گسترده در دو سوی آراز، دشمنی تراشی و ایجاد اختلافات کاذب را در این خصوص سرلوحه اعمال خود قرار دادند.

عوامل آپارتاید با بررسی "جامعه شناختی و روان شناسی اجتماعی" مردم آذربایجان در دو سوی ارس عوامل غیر مشترک روانی و فرهنگی عرضی (که در ایجاد آن حکومتهای روس و ایران نقش داشته اند) را عنوان دستمایه های کار خود قرار داده و تمام تبلیغات خود را در این زمینه بنا گذاشتند.

برای مثال در آذربایجان جنوبی، مردم آذربایجان شمالی را عموما مردمی "بی غیرت، ضد دین، دشمن مردم آذربایجان جنوبی، خشن و دارای انحرافات اخلاقی و ..." معرفی کرده و در آنسوی آراز نیز عوامل جمهوری اسلامی چه در سفارت خانه و چه در کنسولگریها و چه عوامل مزدور در مطبوعات و رسانه های وابسته جمهوری آذربایجان، با صرف هزینه های هنگفت مردم این سو را انسانهایی "متحجر، ریاکار، بنیادگرا، دشمن مردم آذربایجان شمالی و ..." شناساندند.

این سیاست که در جمهوری آذربایجان با هدایت مستقیم سفیر جمهوری اسلامی در باکو و نیز سر کنسولگران رژیم در سایر شهرها و در آذربایجان جنوبی توسط رسانه ها و ارگانهای وزارت اطلاعات مثل "موسسه آران، نشریه میثاق، نشریه طرح نو، هفته نامه نقیب و ..." به هدایت "ادارات کل ارشاد استانهای آذربایجان شرقی، غربی، اردبیل" و "صدا و سیماهای" استانهای ذکر شده و نیز با بودجه و نظارت مستقیم "وزارت اطلاعات" طرح ریزی و اجرا می شود، در راستای کلی گسستن پیوندهای فرهنگی، اجتماعی، دینی، سیاسی ما بین دو ملت آذربایجان قابل دقت است.

اما در تازه ترین این اقدامات فیلمی تلویزیونی در شبکه سوم ایران، به نام "صفر مرزی" روز پنج شنبه 21 آبان ماه 88 و در ساعت 19:30 پخش شده و باری دیگر بر ایجاد دشمنی مابین دو ملت جدا افتاده، تاکید کرد.

این فیلم یک ساعتی که توسط صدا و سیمای جمهوری اسلامی و به گارگردانی شخصی به نام"حسین تبریزی" تولید شده است، در شهرهای "تهران، آستارا، جلفا" فیلم برداری گشته و به شیوه ای بسیار کثیف به تزریق دشمنی و عداوت خیالی میان خلق ما اقدام کرده است.

ماجرای فیلم از این قرار است که: "دو سرباز جمهوری آذربایجان به نامهای "آسلان و یاشار" که در فاصله سالهای احتمالا بین 1990 الی 1994" در حال گشت زنی در پست خود که در مرز بین آستارای ایران و آذربایجان بوده است، به علت شراب خواری و مست شدن شدید، بر سر چند بطری مشروب شرطبندی می کنند که به سمت یک قایق ماهیگیری که در سمت مقابل (ایران) قرار داشت، شلیک کرده و سرگرم شوند.

در اثر این تیرانداری به سمت قایق سه سرنشین دار (پدر و دو پسر 7 و 5 ساله اش)، پدر کشته شده و پسر 7 ساله اش (مجتبی) زخمی کشته و پسر 5 ساله (رضا) با افتادن در آب فرار می کند. پس از این واقعه "آسلان و یاشار" با گذر از مرز مجتبی و پدرش را به آنطرف مرز برده و با شلیک مستقیم به سمت پسر موجب کشته شدن وی نیز گشته و سپس هر دو را دفن می کنند. در عین اتفاقات مادر بچه ها نیز آمده و تمام ماجرا را می بیند و در حافظه خود نگه می دارد.

حدود بیست سال پس از این ماجرا، "سارای" (خواهر آسلان) که دختری زیبا و اهل جمهوری آذربایجان است جهت ادامه تحصیل در دانشگاه به ایران آمده و به صورت کاملا اتفاقی ؟؟؟؟ با رضا (همان پسر 5 ساله قبلی) آشنا شده و عاشق همدیگر می شوند. در اثنای این آشنایی "آسلان" که اکنون پیر و شکسته شده است به علت معالجه بیماری "سرطان" خود به ایران آمده و در بیمارستانی بستری می شود.

رضا که در طول این بیست سال همواره به دنبال پیدا کردن قاتلان پدر و برادر خود بوده و در صدد است که جهت پیگیری این ماجرا به جهموری آذربایجان سفر کند، که به طور کاملا اتفاقی؟؟؟ و توسط مادرش(که او نیز به لهجه ترکی، فارسی حرف می زند) متوجه می شود که "آسلان" برادر "سارای" معشوقه اش، همان قاتل پدر و برادری اوست.

که این مسئله موجب اختلاف بین او و "سارای" شده ولی در آخر رضا و به اصرار مادرش "آسلان" را بخشیده و حتی به او خون نیز اهدا می کند، و عقبت آسلان توسط خدا مجازات شده ؟؟؟ و پس از تحمل بیماری سرطان در بیمارستان می میرد. این در حالی است که یاشار نیز بنا به تعریف "سارای" پس از ارتقاء درجه در "جنگ قره باغ" بعد از اینکه توسط قوای ارمنی محاصره می شود از ترس دست به خود کشی می زند.

در این میان پدر و برادر "رضا" نیز پس از کشف محل دفنشان در آذربایجان شمالی، به مانند دو شهید والا مقام !!! و پوشیده شده در پرچم ایران و با مراسم و تشریفات خاص به ایران آورده می شوند، و در سوی دیگر نیز جسد "آسلان" به شیوه ای کاملا تحقیر آمیز و به تنهایی به سمت جمهوری آذربایجان برده می شود.

و در پایان ماجرا نیز رضا لطف کرده و "سارای" را نیز بخشیده و حاضر می شود که با او ازدواج کند، سارای نیز با سر کشیدن چادر سیاه مورد دلخواه رضا موجب خوشحالی و رضایت وی می شود.

این فیلم که در جای جای آن روحیه نفرت پراکنی میان دو برادر (آذربایجان شمالی و جنوبی)، به شیوه ای ماهرانه نهفته و پنهان گشته است، صرفا جهت کامل تر کردن سلسله اقدامات جدایی گرایانه میان دو ملت تولید و پخش گردیده است.

این فیلم تنها و آخرین محصول سیاست آپارتاید ضد بشری فارسی در ایران نبوده ولی می توان آنرا سرآغاز دور جدیدی از حمله رسانه ای، بر علیه هویت و وحدت آذربایجان واحد در نظر گرفت. اکنون که انواع اقدامات مزدوران آپارتاید در دو سوی آذربایجان با ناکامی روبرو گشته و "حرکت ملی آذربایجان" توانسته است از سکوت و خاموشی به سمت اعتراضات میلیونی پیش روی کند، اقدامات تخریبی فاشیسم نیز به سمت تبلیغات وسیع و وحشیانه گرایش پیدا کرده است.

جا دارد که نسبت به این اقدام فاسیستی تمامی مجموعه و رسانه های هویت طلب آذربایجان جنوبی و نیز مطبوعات و مقامات رسمی آذربایجان شمالی به صورت واحد اعتراض کرده و جلوی تکرار این جریانات مزموزانه و پلید را بگیرند.



هیچ نظری موجود نیست: